ماهيت و عوامل انقلاب اسلامى ايران و شرط تداوم آن از منظر استاد شهيد مطهرى (ر ه)
حجة الاسلام رضا باقىزاده
مقدمه
از جمله پديدههاى شگفتانگيز قرن حاضر وقوع انقلاباسلامى ايران است انقلابى كه ثمره آن نابودى حكومت 2500 سالهشاهنشاهى و قطع دخالت اجانب در سرنوشت كشور و به دنبال آنتشكيل حكومت اسلامى به رهبرى امام خمينى(ره) بود. با توجه بهاهميت آن ضرورت دارد كه گذشته و آينده آن را مورد بررسى قراردهيم. در اين راستا كنكاش درباره دو موضوع حائز اهميت استيكىماهيت و عوامل انقلاب اسلامى ايران و ديگر شرائط حفظ و تداومانقلاب. از آن جايى كه استاد شهيد مرتضى مطهرى در مسائلگوناگون فكرى صاحب نظر بودند و انديشههاى او راهگشاى مشكلاتفكرى جامعه اسلامى ما مىباشد همان گونه كه حضرت امام رضوانالله تعالى عليه فرمودند: «او با قلمى روان و فكرى توانا درتحليل مسائل اسلامى و توضيح حقايق فلسفى، با زبان مردم و بىقلقو اضطراب، به تعليم و تربيت جامعه پرداخت.آثار قلم و زبان او بىاستثنا آموزنده و روانبخش است» و مقاممعظم رهبرى لزوم استفاده از انديشههاى استاد را مورد تاكيدقرار داده تا جايى كه آثار آن بزرگوار را مبناى فكرى نظامجمهورى اسلامى ايران مىداند جا دارد در مورد انقلاب اسلامى ايرانهم مرورى كنيم به آثار پربركتى كه آن بزرگوار از خود بهيادگار گذاشته است. از اين رو در اين مقاله بر آنيم تا ماهيت وعوامل انقلاب اسلامى ايران و شرط تداوم آن را از ديدگاه استادشهيد مطهرى بررسى كنيم. اما قبل از شروع بحث ذكر دو نكته خالىاز فايده نيست.
نكته اول: انقلاب يعنى چه؟
كنكاش و بررسى در باره هر موضوعى ابتدا مىطلبد كه تعريفى از آنارائه دهيم از اين رو اين بحث را با تعريفى از انقلاب پىمىگيريم: در تعريف انقلاب گفتهاند: «انقلاب دگرگونى بنيادى درهمه زمينههاى اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى، حقوقى و بويژه سياسىاست نسبتبه آن چه پيش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است واين دگرگونىها هميشه با سرنگونى نظام سياسى حاكم پيش مىآيد وكمتر با آرامش همراه بوده و اغلب با كارهاى خشونتآميز وويرانگى و خونريزىها همگام مىباشد». استاد شهيد مطهرى در تعريف انقلاب مىگويد: «انقلاب عبارت استاز طغيان و عصيان مردم يك ناحيه و يا يك سرزمين عليه نظم حاكمموجود براى ايجاد نظمى مطلوب. از اين رو ايشان ريشه انقلاب رادو چيز مىداند:1- نارضايى و خشم از وضع موجود2- آرمان يك وضع مطلوب چه اين كه در هر انقلابى نفى و اثباتوجود دارد نفى وضع موجود و اثبات وضعيت مطلوب. شايد برخى گمان كنند كه كودتا نيز نوعى انقلاب است در حالى كهاستاد براى دفع اين توهم مىگويد: «فرق انقلاب با كودتا ايناست كه انقلاب ماهيت مردمى دارد به خلاف كودتا كه يك اقليت مسلحو مجهز به نيرو در مقابل حاكميت قيام مىكند و وضع موجود را بههم مىزند.»
نكته دوم: ماهيت و عوامل انقلابها
از جمله سؤالات در مورد انقلابها اين است كه ماهيت و عوامل آنهاچيست؟ آيا انقلابها ريشه مادى دارند يا ممكن ستبرخى ازآنها خصلت انسانى نيز داشته باشند. در اين باره چند نظريهوجود دارد: عدهاى معتقدند كه همه انقلابهاى اجتماعى عالم اگرچه در ظاهرممكن استشكلهاى متفاوتى داشته باشد ولى روح و ماهيتشان يكىاست و آن اقتصادى و مادى استبه عبارت ديگر تمام انقلابها درواقع انقلابهاى محرومان است عليه برخوردارها. گروه ديگر بر اين باورند كه همه انقلابها ريشه مادى صرفندارند. البته ممكن است ريشه پارهاى از انقلابها دو قطبى شدنجامعه از نظر اقتصادى و مادى باشد يك شاهد مثال در اين موردتعبير حضرت امير(ع) در خطبهاى كه به مناسبت آغاز خلافت ايرادفرمود امام(ع) در اين خطبه از سيرى و اشباع ظالم و گرسنهماندن مظلوم نام مىبرد يعنى دو قطبى شدن جامعه و تقسيم آن بهمعدودى افراد سير و كثيرى افراد گرسنه. ولى تقسيم جامعه از نظر اجتماعى و اقتصادى به دو قطب محروم ومرفه شرط ضرورى پيدايش انقلاب نيست. بسا ممكن است انقلابى خصلتانسانى محض داشته باشد و موقعى مىتواند انسانى باشد كه ماهيتىآزاديخواهانه و ماهيتى سياسى داشته باشد نه ماهيتى اقتصادىشهيد مطهرى براى انقلابها علاوه بر دو نوع ماهيتى كه ذكر شدماهيتى ديگر قائل است آن جا كه مىگويد: «انقلاب مىتواند علاوهبر دو نوع ماهيت (مادى خصلت انسانى محض) ماهيتى اعتقادى وايدئولوژيك داشته باشد بدين معنا كه مردمى كه به يك مكتبايمان و اعتقاد دارند و به ارزشهاى معنوى آن مكتب به شدتوابسته هستند وقتى مكتب خود را در معرض آسيب مىبينند و وقتىآن را آماج حملههاى بنيان برافكن مىبينند خشمگين و ناراضى ازآسيبهايى كه بر پيكر مكتب وارد شده و در آرمان برقرارى مكتببه طور كامل و بىنقص دستبه قيام مىزنند. انقلاب اين مردم ربطىبه سير و گرسنه بودن شكمشان و يا ارتباطى با داشتن و يانداشتن آزادى سياسى ندارد.» استاد با توجه به مطالب بالاعوامل ايجاد انقلاب را به سه دسته زير تقسيمبندى مىكند: 1- اقتصادى و مادى كه بالطبع آرمان چنين قيامى رسيدن بهجامعهاى است كه در آن از اين شكافهاى طبقاتى اثرى نباشد. 2- وجود خصلت آزاديخواهانه در بشر. انقلاب فرانسه به عنوان مثال از اين نوع انقلابهاست كه مردمبيدار شده بودند و براى كسب آزادى انقلاب كردند. 3- آرمانخواهى و عقيدهطلبى كه انقلابها به اصطلاح ايدئولوژيكجنگ عقايدند.
ماهيت و عوامل انقلاب اسلامى ايران
انقلاب و نهضت ما با اين پرسش روبروست كه اساسا چه ماهيتى دارد؟از بين آن ماهيتها و عواملى كه براى انقلابها ذكر كرديم انقلابما بر كدام يك از آنها تطبيق مىكند؟ آيا ماهيت طبقاتى دارد؟يا ماهيت ليبراليستى دارد؟يا اين كه ماهيت ايدئولوژيكى و اعتقادى و اسلامى دارد؟ در اينباره نيز چند نظريه وجود دارد. عدهاى كه معتقدند همه انقلابها ماهيت مادى و طبقاتى داردمىگويند:انقلاب ايران قيام محرومين عليه مرفهان بوده است. عدهاى ديگر كه خود را مسلمان مىدانند و شبيه اين دستهمىانديشند سعى مىكنند به قضيه رنگ اسلامى بزنند مىگويند به حكمآيه «و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهمائمه و نجعلهم الوارثين...» اسلام هم تاريخ را بر اساس دوقطبى شدن جامعهها و جنگ استضعافشده و پيروزى استضعافشده براستضعافگر تفسير مىكند. استاد شهيد در اين جا به نكتهاى اشاره مىكند كه اين گروه ازآن غافل شدهاند و آن نكته اين است كه «اسلام جهتگيرى نهضتهاىالهى را به سوى مستضعفان مىداند اما خواستگاه هر نهضت و انقلابرا صرفا مستضعفان نمىداند اسلام نهضت پيامبران را به سودمحرومان مىداند اما آن را منحصرا به دوش محرومان نمىداند. عدمدرك اين تفاوت منشا بسيارى از اشتباهات شده است.» اين كه چهعواملى در پيروزى انقلاب ما نقش داشت گروهى معتقد به تفسير تكعاملىهستند در ميان اين گروه سه نظر مختلف وجود دارد عدهاىعامل اقتصادى و مادى و عدهاى آزاديخواهى و عدهاى ديگر اعتقادىو معنوى. اما گروه ديگر معتقدند كه در تكوين و ايجاد اين انقلاب هر سهعامل به صورت مستقل دخالت داشتهاند. استاد مىفرمايد: «در كنار اين نظرات نظر ديگرى وجود دارد كهخود ما موافق آن هستيم و آن اين كه : انقلاب ايران به اعترافبسيارى يك انقلاب مخصوص به خود استيعنى براى آن نظيرى در دنيانمىتوان پيدا كرد از نظر ما اين انقلاب، اسلامى بوده است امامقصود از اسلام تنها همان معنويتى كه در اديان به طور كلى و ازجمله در اسلام وجود دارد نيست.و هم چنين اسلامى بودن فقط به معناى رواج مناسك مذهبى و آزادبودن انجام عبادات و آداب شرعى نيست. راز موفقيت نهضت ما نيز در اين بوده است كه نه تنها به عاملمعنويت تكيه داشته استبلكه آن دو عامل ديگر مادى و سياسىرا نيز با اسلامى كردن محتواى آنها در خود قرار داده استبهعنوان مثال مبارزه براى پركردن شكافهاى طبقاتى از تعاليماساسى اسلام محسوب مىشود اما اين مبارزه با معنويتى عميق توامو همراه است از سوى ديگر روح آزادىخواهى و حرمت در تمامدستورات اسلامى به چشم مىخورد. تقريبا از سنه بيستبه بعد در ايران به وسيله يك عده از اسلامشناسانخوب و واقعى به مردم گفته شد كه اسلام دين عدالت استاسلام با تبعيضهاى طبقاتى مخالف است. اسلام دين حريت و آزادىاست و ساير خصوصيات اسلام را بيان كردند لذا رنگ اسلامى به خودگرفت و در ذهن مردم جايگزين شد. درستبه دليل جايگزينى اينمفاهيم در ذهن توده بود كه نهضت اخير ما نهضتى شامل و همهگيرشد نهضت مشروطه يك نهضتشهرى بود نه روستايى اما در اين نهضت، شهرى، روستايى، محروم و ثروتمند، كارگر و كشاورز، بازارى وغير بازارى، روشنفكر و عامى، همه و همه شركت كرده بودند و اينبه دليل اسلامى بودن نهضت است. موفقيت ديگر نهضت ما از بينبردن خودباختگى ملت ما در برابر غرب و شرق بود توانستبه ملتبگويد كه شما خود يك مكتب مستقل داريد مىتوانيد بر روى پاىخود بايستيد و تنها به خود اتكا داشته باشيد.» چگونه مىتوانثابت كرد كه انقلاب ما اسلامى بوده و هويت ديگرى نداشته است؟يكى از راههاى شناخت انقلاب، بررسى كيفيت رهبرى آن انقلاب ونهضت استشهيد مطهرى براى اين كه ثابت كند انقلاب ما اسلامى استاز همين راه وارد شده است مىگويد: امام خمينى كه رهبرى نهضت را به عهده داشت رمز موفقيتش اينبود كه -علاوه بر خصوصيات فردى از قبيل شجاعت، صداقت، قاطعيت،روشنبينى و... كه داشت- مبارزه را در قالب مفاهيم اسلامى بهپيش برد. ايشان با ظلم مبارزه كرد ولى مبارزه با ظلم را بامعيارهاى اسلامى مطرح كرد به عنوان مثال از طريق القاى اين فكركه يك مسلمان نبايد زير بار ظلم برود. از جمله اقدامات اساسى اين رهبر، مخالفت جدى و دامنهدار باجدايى دين از سياستبود البته شايد فضل تقدم درين زمينه باسيد جمال باشد. بنابر اين با بررسى مساله رهبرى و كيفيت ونحوه آن و با در نظر گرفتن اين كه در ميان افراد زيادى كهصلاحيت رهبرى داشتند كدام رهبر را انتخاب كردند و با بررسى وتحليل مسيرى كه اين رهبر طى كرد و اهرمهايى كه روى آن تكيهنمود و منطقى كه به كار برد به اين نتيجه روشن و آشكار مىرسيمكه نهضت ما واقعا يك نهضت اسلامى بوده است.
شرط تداوم انقلاب اسلامى ايران
برخى بر اين باورند كه خواستخدا بر اين قرار گرفته كه انقلابتداوم پيدا خواهد كرد. در حالى كه حفظ و تداوم انقلاب در گروشرايطى است كه در اين جا به برخى از آن شرايط اشاره مىكنيم.
اول: اجراى عدالت در جامعه
از جمله شرايطى كه تداوم انقلاب اسلامى ما در گرو از جملهشرايطى كه تداوم انقلاب اسلامى ما در گرو آن است اجراى عدالتاست و مسوولين در اين باره وظيفه سنگينترى را به عهده دارندعدالتى كه در يك روايت على(ع) آن را سر ايمان تشبيه كرده استآن جا كه مىفرمايد:«العدل راس الايمان» يعنى اگر ايمان را به سر تشبيه كنيمعدالت مانند سر آن پيكر است كه اگر سر نباشد پيكر مرده است. نقش عدالت تا آن پايه است كه مايه قوام و موجوديتحكومتها ازجمله حكومت اسلامى ماست چه اين كه اگر در جامعهاى عدالت جارىنشد و حاكمان اسلامى سرلوحه كار خود را عدالت قرار ندهند درنتيجه ظلم در جامعه گسترانده شد بىگمان چنين حكومتى به فنا ونابودى كشيده خواهد شد. پيامبر اسلام(ص) در اين باره فرمود:«حكومتها ممكن است كافر باشند و دوام يابند و اما اگر ظالمباشند دوام نخواهند يافت.» شهيد مطهرى درباره اجراى عدالت درجامعه مىفرمايد: «در دولت اسلامى نبايد به هيچ وجه ظلم و اجحافى به كسى بشود.از نظر منطق اسلام حتى اگر كسى هزاران نفر را كشته باشد ومجازات صد بار اعدام هم براى او كم باشد باز هم حقوقى دارد كهآنها بايد رعايتشوند در اين زمينه ما بهترين سرمشقها را ازمكتب على(ع) مىآموزيم شما رفتار حضرت را با قاتلش ببينيددنيايى از انسانيت، رافت و محبت در آن وجود دارد در مدتى كهابن ملجم در خانه حضرت اسير بود كوچكترين بدرفتارى نسبتبه اونشد حتى حضرت غذاى خود را براى زندانى فرستاد و سفارش كرد كهمبادا زندانى گرسنه بماند. اين چنين عدلى بايد براى همه ما سرمشق باشد بىترديد وجود چنينارزشهاست كه مكتب را در طول هزار و چهارصد سال حفظ كرده و آنرا شاداب و با طراوت نگاه داشته است.» يكى از متفكران اسلامى در اين باره چنين مىگويد: «دو نشانه مهم براى شناخت جامعه اسلامى وجود دارد و آن دونماز است و عدالت اگر در جامعهاى نماز در زندگى به وجه عاموجود نداشته باشد، بانگ اذان فروافتد، و مسجد و جماعت نباشدآن جامعه اسلامى نيست همچنين عدالت اگر در جامعه حضور نداشتهباشد و آثار عدالت در جامعه و شؤون حياتى و اقتصادى و معيشتىافراد و خانوادهها «در همه قشرها» ديده نشود و در سياست ومديريت و قانون گذارى و قضاوت و برنامهريزى و اجرا و دربرخوردها و برخوردارىها عدالت ملاك نباشد و در مسكن و بهداشت وتحصيل و كار و سفر و استراحت اصل عدالت اجرا نشود و امكاناتدر اين زمينهها در ميان مردم تقسيم نگردد و مردم همه از شرايطو امكانات تزكيه و تعليم (كه هدف اصلى قرآن كريم است)برخوردار نباشند و تبعيض و تفاوت بيداد كند و... به يقين چنينجامعهاى اسلامى نيست.» اجراى عدالت آثارى دارد كه از جمله آناز بين رفتن فقر است چه اين كه فقر يكى از چيزهايى است كهدوام انقلاب را تهديد مىكند. امام صادق(ع) مىفرمايد: «ان الناس يستغنون اذا عدل بينهم» به درستى كه مردم اگرعدالتى در ميان باشد همه بىنياز خواهند گشت.» رهبر معظمانقلاب حضرت آيه الله العظمى خامنهاى مىفرمايد: «مادامى كه نتوانيم عدالت اسلامى را در كشور پياده كنيم شاهدچهره كريه فقر در بخشى از جامعه خواهيم بود.»
دوم: احترام به آزادىها
يكى از چيزهايى كه نقش بسزايى در تداوم انقلاب اسلامى دارداحترام به آزادىهاستيعنى همه مردم در محدوده شرع و قانونآزاد بوده و فعاليت داشته باشند و از هيچ چيزى جز شرع و قانونهراسى نداشته باشند البته همه بايد اصولى كه در شرع و قانونمشخص شده بپذيرند و به آن احترام بگذارند. شهيد بزرگوار درباره اهميت اين اصل مىگويد: «وظيفه حتمى همگى ما اين است كه به آزادىها به معنى واقعىكلمه احترام بگذاريم زيرا اگر بنا شود حكومت جمهورى اسلامىزمينه اختناق را به وجود بياورد قطعا شكستخواهد خورد، چه اينكه اسلام دين آزادى است دينى كه مروج آزادى براى همه افرادجامعه است در سوره دهر مىخوانيم: «انا هديناه السبيل اماشاكرا و اما كفورا» البته آزادى به معناى معقول هر كس مىبايدفكر و بيان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتى است كهانقلاب اسلامى ما راه صحيح پيروزى را ادامه خواهد داد.» ايشاندر ادامه راه رشد اسلام را برخورد آراء و عقايد مىداند آن جاكه مىفرمايد: «اگر در جامعه ما محيط آزاد برخورد آراء وعقايد به وجود بيايد به طورى كه صاحبان افكار مختلف بتوانندحرفهايشان را مطرح كنند و ما هم در مقابل آراء و نظرات خودمانرا مطرح كنيم تنها در چنين زمينه سالمى خواهد بود كه اسلامهرچه بيشتر رشد مىكند.» آن گاه به خاطرهاى اشاره مىكنند كه آموزنده مىباشد مىگويد: «چند سال پيش در دانشكده الهيات يكى از اساتيد ماترياليستبود به طور مرتب سر كلاسها تبليغات ماترياليستى و ضد اسلامىمىكرد دانشجويان به اين عمل اعتراض كردند و كمكم نوعى تشنجدر دانشكده ايجاد شد من نامهاى به طور رسمى به دانشكده نوشتمو توضيح دادم كه به عقيده من لازم است در همين جا كه دانشكدهالهيات استيك كرسى ماترياليسم ديالكتيك تاسيس شود و استادىهم كه وارد در اين مسائل باشد و به ماترياليسم ديالكتيك معتقدباشد تدريس اين درس را عهدهدار شود. اين طريق صحيح برخورد بامساله است و من با آن موافقم. اما اين كه فردى پنهانى و بهصورت اغوا و اغفال بخواهد دانشجويان ساده و كممطالعه را تحتتاثير قرار دهد و برايشان تبليغ كند اين قابل قبول نيستبعدمن به همان شخص هم چند بار پيشنهاد كردم كه شما به عوض آن كهحرفهايت را با چند دانشجوى بىاطلاع در ميان بگذارى آنها را بامن در ميان بگذار و اگر هم مايل باشى مىتوانيم اين كار را درحضور دانشجويان انجام دهيم و به اصطلاح نوعى مناظره داشتهباشيم حتى به او گفتم با اين كه من حاضر نيستم به هيچ قيمتى درراديو صحبت كنم و يا در تلويزيون ظاهر شوم (اين مربوط بهحكومت طاغوت است) ولى براى اين كار حاضرم در راديو و ياتلويزيون با شما مناظره كنم... و به اعتقاد من تنها طريق درستبرخورد با افكار مخالف همين است و الا اگر جلوى فكر را بخواهيمبگيريم اسلام و جمهورى اسلامى را شكست دادهايم.» از اين مطالبعالى كه استاد شهيد بيان نمودند و به آن سخت پاىبند بودند دونكته مىشود استفاده كرد: اول اينكه وقتى ايشان در مورد يك استاد مبلغ ماترياليستاعتقاد دارد بايد حرفهايش را بزند استفاده مىكنيم كه امروزكسانى كه افكارى غير از فكر ما دارند نيز بايد فرصتى پيداكنند تا آراء و عقايدشان را در محيطى آرام بيان نمايند ونبايد آنان را از نوشتن و سخن گفتن منع كنيم چه اين كه آن گونهكه استاد اعلام آمادگى مىكند با استاد ماترياليست مناظره كند وبرايش مهم نيست در جمع دانشجويان باشد يا در راديو و تلويزيونامروز هم بايد كسانى اين را اعلام آمادگى نمايند در شرايطىآماده براى طرفين با دگرانديشان مناظره كنند نه اين كه آنها رااز اظهار نظر منع كنيم. دوم اين كه طبق نظر شهيد مطهرى آنها هم نبايد صحبتهايشان رادر هر جا و براى هر كس بگويند بلكه بايد در جايى شبههها رابيان نمايند كه ديگران هم فرصت پاسخگويى به آنها را داشتهباشند.
سوم: پيشگيرى از آفات انقلاب
هر پديدهاى در معرض آفتزدگى مىباشد و انقلاب نيز اين گونه استاز اين رو جا دارد كه در اين رابطه تحقيق شده و آفتهايى كه دركمين انقلاب اسلامى هستشناسايى و شناسانده شود تا از بروز هرآفتى جلوگيرى گردد. اگر ما در اين زمينه موفق شويم به يقينمىتوانيم اذعان كنيم كه يكى از شرايط حفظ و تداوم انقلاب رافراهم آوردهايم. اين كه چگونه بايد به آنها پى ببريم در جواببايد گفت مراجعه به آراء و افكار متفكران و انديشمندان اسلامىاز جمله شهيد مطهرى ما را به انواع آفتهايى كه انقلاب را تهديدمىكند رهنمون مىسازد. اما مهمتر اين كه مسؤول جلوگيرى آفاتكيست؟ در يك كلام همه مسؤول هستند همه كسانى كه به اعتلاى انقلاب اسلامىدل بستهاند و براى سربلندى آن تلاش مىكنند وظيفه دارند در حدتوان خود براى جلوگيرى آن آفات اقدام نمايند اما در اين زمينهمسئولين نظام خصوصا رهبرى انقلاب نقش مهمترى را ايفا مىكنند. استاد شهيد مطهرى در اين باره مىگويد: «وظيفه رهبرى نهضت است كه از آفتزدگى پيشگيرى نمايد و اگراحيانا آفت نفوذ كرد با وسايلى كه در اختيار دارد و يا بايددر اختيار بگيرد آفتزدايى نمايد.» ايشان معتقد است عدمدخالت رهبرى در اين زمينه باعث عقيم شدن نهضت است آن جا كهمىگويد: «اگر رهبرى يك نهضتبه آفتها توجه نداشته باشد يا درآفتزدايى سهلانگارى نمايد قطعا آن نهضت عقيم يا تبديل به ضدخود خواهد شد و اثر معكوس خواهد بخشيد.» در اين جا مىپردازيم به برخى از آفتهايى كه شهيد مطهرى متذكر شدهاند:
1- نفوذ انديشههاى بيگانه
استاد نفوذ انديشههاى بيگانه را از دو طريق بيان مىكند: الف: از طريق دشمنان ايشان در اين زمينه مىگويد:«هنگامى كه يك نهضت اجتماعى اوج مىگيرد و جاذبه پيدا مىكند ومكتبهاى ديگر را تحت الشعاع قرار مىدهد پيروان مكتبهاى ديگربراى رخنه كردن در آن مكتب و پوسانيدن آن از درون، انديشههاىبيگانه را كه با روح آن مكتب مغاير است وارد آن مكتب مىكنند وآن را از اثر مىاندازند يا كم اثر مىكنند آن گاه به عنوانمثال وارد كردن اسرائيليات و مجوسيات و... را در صدر اسلام بامارك اسلام در حديث و تفسير و افكار و انديشههاى مسلمانان راياد مىكند.»
ب: از طريق دوستان و پيروان در اين باره استاد مىگويد: گاهى پيروان خود مكتب به علتناآشنايى درستبا مكتب مجذوب يك سلسله نظرات و انديشههاىبيگانه مىگردند و آگاهانه يا ناآگاهانه رنگ مكتب مىدهند وعرضه مىنمايند. به عنوان مثال كسانى كه در صدر اسلام جذب فلسفهيونانى و آداب و رسوم ايرانى و... شده بودند و آنها را واردانديشههاى اسلامى كردند.» آنگاه در مورد انقلاب خودمان مىگويد: «وابستگان به مكتبهاى ديگر بالخصوص مكتبهاى ماترياليستىانديشههاى بيگانه را با مارك اسلامى عرضه مىدارند و هم افرادىمسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامى و شيفته مكتبهاى بيگانه بهنام اسلام اخلاق، فلسفه تاريخ و فلسفه دين و.. . مىنويسند.»امروز هم بعد از اينكه حدود 20 سال از انقلاب ما مىگذرد همينخطر يعنى نفوذ انديشههاى بيگانه به شكلى ديگر انقلاب ما راتهديد مىكند.امروز اگرچه از طرفداران مكتبهاى ماترياليستى به ظاهر خبرىنيست اما عدهاى ديگر با چهرههايى نو مشغول هستند تا انديشههاىغربى را بهگونهاى در بين جوانان كشور رواج دهند و اين خطربزرگى براى انقلاب است كه اگر جلوگيرى نشود ارزشهاى اسلامى رابه صورت جدى تهديد مىكند. اما چه بايد كرد؟ به عبارت ديگر راه جلوگيرى از آن چيست؟ برخى بر اين باورند كه بايد از راه منع و تحريم وارد بشويمكتابها و مطبوعات را كنترل كنيم و كسانى كه دگرانديش هستندآنان را از ورود به مراكز فرهنگى خصوصا دانشگاه و در عرصهمطبوعات جلوگيرى كنيم و به مردم خصوصا جوانان اعلام كنيم كه حقندارند هر مطلبى را بخوانند و از هر كس سخن بشنوند. در حالى كه با پيشرفت علم و تكنولوژى اين راه اولا امكان نداردو ثانيا مگر مىشود كسانى كه تشنه فراگيرى معارف اسلامى هستنداز نوشيدن آن به عذر اين كه ديگران آن را آلوده كردهاند منعكرد. شهيد مطهرى نيز راه مبارزه با اين خطر و آفت را تحريم ومنع نمىداند ايشان مىگويد: «ما مسؤول هستيم ما به قدر كافىدر زمينههاى مختلف اسلامى كتاب به زبان روز عرضه نكردهايم. اگرما به قدر كافى آب زلال و گوارا عرضه كرده بوديم به سراغ آبهاىآلوده نمىرفتند. راه مبارزه، عرضه داشتن صحيح اين مكتب در همه زمينهها با زبانروز است.» در ادامه استاد مسؤوليت اصلى اين كار را باحوزههاى علميه مىداند مىگويد: «حوزههاى علميه بايد كارهاىعلمى و فكرى خود را دو برابر كنند بايد بدانند اشتغال منحصربه فقه و اصول رسمى جوابگوى مشكلات نسل معاصر نيست.» 22
2- تجددگرايى افراطى
استاد مطهرى درباره اين آفت مىگويد:«برخى آن چنان عوامزده هستند كه تنها معيارشان سليقه عواماست كه گذشتهگراست و به حال و آينده كارى ندارد برخى كه بهمسائل روز توجه دارند و در باره آينده مىانديشند متاسفانه ازاسلام مايه مىگذارند سليقه روز را معيار قرار مىدهند مثلامىگويند مهر نبايد باشد چون زمان نمىپسندد، تعدد زوجات يادگارعهد بردگى زن است و...» متاسفانه امروز هم شاهد اين دو طرزتفكر هستيم در حالى كه اسلام طرفدار اعتدال است و در موردمسائل اسلامى بايد مجتهدين آگاه به زمان اظهار نظر بكنند نهاين كه هر كس بيايد در باره مسائل اسلامى سخن بگويد.
3- ناتمام گذاشتن
استاد شهيد يكى از نقيصههاى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير رادر كنارهگيرى روحانيت از رهبرى مىداند و معتقد است كه روحانيتنهضتها را تا مرحله پيروزى بر خصم ادامه داده و بعد از پيروزىكنار رفته لذا نتيجه زحمات آنان را ديگران احيانا دشمنانبردهاند آن گاه انقلاب عراق و انقلاب مشروطيت در ايران را مثالمىزند» در انقلاب ما هم هيچ كس منكر نيست كه روحانيت نقشاساسى را در پيروزى آن داشته استحضرت امام خمينى(ره) در اينباره مىفرمايد: «اسلام منهاى روحانيتيعنى هيچ و اصلا روحانيونبودند كه انقلاب اسلامى را شروع كردند و هر چيز كارشناس لازمدارد و كارشناس اسلام هم روحانيون هستند.» و به يقين بايد گفتآينده هم اين نهضت نياز به روحانيت دارد كه اگر روحانيت ازصحنه كنار رود به يقين انقلاب ما منحرف خواهد شد. استاد در اين باره مىگويد: «انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و هم چنانپيروزمندانه به پيش برود مىبايد باز هم روى دوش روحانيون وروحانيت قرار داشته باشد اگر اين پرچمدارى از دست روحانيتگرفته شود و به دستبه اصطلاح روشنفكران بيفتد يك قرن كه هيچيك نسل بگذرد اسلام به كلى مسخ مىشود زيرا حاصل فرهنگ اصيلاسلامى در نهايتباز هم همين گروه روحانيون متعهد هستند.» البته اين تاكيد استاد به حضور روحانيون در صحنههاى انقلاب بهآن معنا نيست كه روحانيت تحت هر شرايطى مفيد هستند بلكه خودايشان در جاهاى مختلفى تصريح دارند نظام روحانيتبايد اصلاحگردد. ايشان مىگويد: «لازم است روحانيت را اصلاح كرد نه اين كهآن را از بين برد ثابت نگاه داشتن سازمان روحانيت در وضع فعلىنيز به انقراض آن منتهى خواهد شد اين مطلب را حدود ده سال استكه بارها و بارها تكرار كردهام و گفتهام كه روحانيتيك درختآفتزده است و بايد با آفتهايش مبارزه كرد...»
4- رخنه فرصتطلبان
استاد مطهرى رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون يك نهضت رااز آفتهاى بزرگ هر نهضت مىداند و وظيفه بزرگ رهبران اصلى نهضترا سد نمودن راه نفوذ و رخنه آنها مىداند ايشان مىگويد: «هر نهضت مادام كه مراحل دشوار اوليه را طى مىكند سنگينىاشبر دوش افراد مؤمن مخلص فداكار است اما همين كه به بار نشستيا لااقل نشانههاى باردادن آشكار گشت و شكوفههاى درخت هويدا شدسر و كله افراد فرصتطلب پيدا مىشود و روز به روز كه ازدشوارىها كاسته مىشود و موعد چيدن ثمر نزديكتر مىگردد فرصتطلبانمحكمتر و پرشورتر پاى علم نهضتسينه مىزنند تا آن جا كهتدريجا انقلابيون مؤمن و فداكاران اوليه را از ميدان به درمىكنند. اين جريان تا آن جا كليت پيدا كرده كه مىگويند «انقلاب فرزندخوراست» گوئى خاصيت انقلاب اين است كه همين كه به نتيجه رسيدفرزندان خود را يك يك نابود مىسازد. ولى انقلاب فرزندخور نيستغفلت از نفوذ و رخنه فرصتطلبان است كه فاجعه به بار مىآورددر صدر اسلام در دوره عثمان فرصتطلبان جاى شخصيتهاى مؤمن بهاسلام را گرفتند «طريد»ها وزير شدند و كعب الاحبارها مشاور واما ابوذرها و عمارها به تبعيدگاه فرستاده شدند و يا در زيرلگد مچاله شدند!!»
ماهنامه پاسداراسلام شماره 9
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:31 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 294 | لينك ثابت
عظمت امام خمینی ( ره )
این مرد [ امام خمینی ] درست نمونه علی (ع) است . درباره علی (ع) گفته اند که در میدان جنگ به روی دشمن لبخند می زند و درمحراب عبادت از شدت زاری بیهوش می شود و ما نمونه او را در این مرد می بینیم . ( از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی )
عظمت انقلاب اسلامی ایران
در میان این کودتا ها و شبه انقلاب ها ، انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب به تمام معنی واقعی است که در واقع اگر قرار باشد نظیری برای آن پیدا کنیم شادی بتوانیم انقلاب صدر اسلام را مثال بزنیم . ماهیت انقلابی این انقلاب ، از بسیاری از انقلاب های اصیل در تاریخ اصیل تر است . در این انقلاب توده مردم یک سرزمین ، اکثریت افراد یک ملت ، از زن و مرد و پیر و جوان با دست خالی اما با روحیه ای انقلابی علیه یک رژیم قدرتمند قیام کردند و به پیروزی رسیدند . ( از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی )
همبستگی دین و سیاست
کار اساسی این است که مردم ایمان پیدا کنند که مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است . تنها در این صورت است که تا رسیدن به هدف از پای نخواهند نشست . مردم در غفلتند که از نظر اسلام ، سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست . پس همبستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )
وابستگی دین و سیاست ؟!
همبستگی دین به سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست ، بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است . ( از کتاب نهضت های اسلامی صد سال اخیر )
اتحاد اسلام در مقابل ملیت پرستی
رواج اندیشه قومیت پرستی و به اصطلاح ناسیونالیسم که به صورت های پان عربیسم ، پان ایرانیسم – پان ترکیسم – پان هندوئیسم و غیره در کشورهای اسلامی با وسوسه استعمار تبلیغ شد و همچنین قطعه قطعه کردن سرزمین اسلامی به صورت کشورهای کوچک و قهرا رقیب ، همه برای مبارزه با آن اندیشه ریشه کن کننده استعمار ، یعنی « اتحاد اسلام » بوده و هست . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد سال اخیر )
ضرورت آفت زدایی در نهضت
اگر رهبری یک نهضت به آفت ها توجه نداشته باشد یا در آفت زدایی سهل انگاری نماید قطعا آن نهضت عقیم یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )
ایمان مذهبی
ایمان مذهبی تنها یک سلسله تکالیف برای انسان علیرغم تمایلات طبیعی تعیین نمی کند بلکه جهان را در نظر انسان تغییر می دهد . ( از کتاب انسان و ایمان )
نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی
آن چیز که بیش از هر چیز حق را محترم ، عدالت را مقدس ، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتقاد متقابل را میان افراد برقرار می سازد ، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد ، به ارزشهای اخلاقی اعتبار می بخشد و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می دهد و متحد می کند ، ایمان مذهبی است . ( از کتاب انسان و ایمان )
ضرورت راهنمایی نسل جوان
ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد . فکر این نسل از نظر مذهبی آنچنانکه باید راهنمایی نشده است . اگر مشکی در راهنمایی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او ، با منطق و زبان خودش است و در این وقت است که هر کسی احساس میکند این نسل بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد لجوج نیست و آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد . ( از کتاب مساله حجاب )
برهنگی بعنوان یک بیماری
احساس می شود گذشته از انحرافات عملی فراوانی که در زمینه حجاب بوجود آمده است این مساله و سایر مسائل مربوط به زن وسیله ای شده در دست یک عده افراد نا پاک و مزدور صفت که از این پایگاه علیه دین جار و جنجال تبلیغاتی راه بیاندازند . بدون شک بیماری برهنگی بیماری عصر ماست . دیر یا زود این پدیده به عنوان یک بیماری شناخته خواهد شد . ( از کتاب مساله حجاب )
استقلال فرهنگي
ثبات انقلاب وابسته به استقلال فرهنگی است . ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نمی کنیم حتی با اینکه رژیم را ساقط کرده ایم و حتی با این فرض که استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را بدست آورده ایم ، اگر به استقلال فرهنگی دست نیابیم ، شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم . ( از کتاب عدل الهی )
عدالت
حقیقت این است که ایمان به خداوند از طرفی زیر بنای اندیشه عدالت و حقوق ذاتی مردم است و تنها با اصل قبول خداوند است که میتوان وجود ذاتی و عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیه ها و قراردادها پذیرفت و از طرف دیگر بهترین ضامن اجرای آنهاست . ( از کتاب سیری در نهج البلاغه )
حفظ دستاوردهای انقلاب
اصلی که در بسیاری موارد صدق می کند این است که نگهداشتن یک موهبت از بدست آوردنش اگر نگوییم مشکل تر مطمئنا آسانتر نیست . قدما می گفتند جهان گیری از جهان داری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگهداشتن سهل تر است . ( از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی )
یاد خدا تنها مایه آرامش جان
ایمان هم یکی از حوائج فطری و تکوینی است و بلکه حاجت است و هر وقت به سرچشمه ایمان و معنا رسیدیم و نور خدا را مشاهده کردیم و خدا را در روح و جان خود دیدیم و مشاهده کردیم آن وقت است که معنای ساعدت و لذت و بهجت را درک می کنیم . ( از کتاب حکمت ها و اندرزها )
راه سعادت
منتهای سعدت همین است که آدمی در ناحیه عقل و فکر دارای محکم ترین اطمینان ها و در ناحیه احساسات و قلب دارای پاک ترین نیت ها و در ناحیه عمل نیکوترین عمل ها باشد . زندگی پاک و سعادت بخش همین است . ( از کتاب حکت ها و اندرزها )
عدل یا جود ؟ « العدل افضل ام الجود ؟ »
عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی و شامل ، که همه اجتماع را در بر میگیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند . اما جود و بخشش یک حالت استثنایی و غیر کلی است که نمی شود رویش حساب کرد . اساسا جود اگر جنبه قانونی و عمومی پیدا کند و کلیت یابد دیگر جود نیست . ( از کتاب سیری در نهج البلاغه )
اسلام دین با گذشت و آسان
یکی از چیزهایی که به موجب آن اسلام همه را جذب می کند ، همین سهولت و سماحت این دین است . پیغمبر فرمود یک نفر مبلغ باید مبلغ سماحت و سهولت این دین باشد ، کاری بکند که مردم به دین تشویق و ترغیب بشوند . ( از کتاب سیری در سیره نبوی )
انسان از نظر قرآن
از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت بگمارد و هم می تواند به اسفل سافلین سقوط کند . این خود انسان است که باید تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید . ( از کتاب انسان در قرآن )
حجاب و شرافت زن
شرافت زن اقتضا می کند هنگامی که از خانه بیرون می رود متین و سنگین و باوقار باشد ، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچگونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد ، زباندار لباس نپوشد ، زباندار راه نرود ، زباندار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد . ( از کتاب مساله حجاب )
حق و باطل در جهان هستی
- در حکمت الهی اصالت در هستی با حق است ، با خیر است ، با حسن و کمال و زیبایی است ، باطل ها ، شرور ، و نقص ها و زشتی ها در نهایت امر و در تحلیل نهایی به نیستی منتهی می شوند نه به هستی ها .
- باطل حق را با شمشیر خود حق می زند ، پس باطل نیروی حق ر ابه خدمت گر فته است . این همان نیروی حق است که او از آن استفاده می کند . ( از کتاب حق و باطل )
عقل غربال کننده
یکی از بارزترین صفات عقل برای انسان همین تمیز و جدا کردن است . جدا کردن سخن راست از سخن دروغ ، سخن ضعیف از سخن قوی ريال سخن منطقی از سخن غیر منطقی و خلاصه غربال کردن . عقل آنوقت برای انسان عقل است که به شکل غربال دربیاید ، یعنی هر چه را که وارد می شود سبک سنگین کند ، غربال کند ، آنهایی را که بدرد نمی خورد دور بریزد و به درد خور ها را نگاه دارد. ( از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام )
تاثیر ناپذیری از قضاوت دیگران
یکی از مسائلی که مربوط به تربیت عقلانی است این است که قضاوت های مردم درباره انسان نباید برای او ملاک باشد . ( از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام )
دین تنها ضامن اجرای اخلاق
تجربه نشان داده است ، آنجا که دین از اخلاق جدا شده ، اخلاق خیلی عقب مانده . هیچیک از مکاتب اخلاقی غیر دینی در کار خود موفقیت نیافته اند . قدر مسلم اینست که دین لا اقل به عنوان یک پشتوانه برای اخلاق بشر ضروری است . ب ههر نسبت که دین و ایمان ضعیف گردیده عملا دیده شده است که اخلاق بشر پائین آمده . اینست که برای ایمان – لااقل به عنوان پشتوانه برای اخلاق اگر نگوئیم تنها ضامن اجرای آن – باید ارزش فوق العاده قایل شویم . ( از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام )
اخلاق ، عدالت ، ایمان
اگر ایمان پیدا شود اخلاق و عدالت پا برجا می شود ، اخلاق و عدالت بدون ایمان مذهبی مثل نشر اسکناس بدون پشتوانه است . ( از کتاب گفتارهای معنوی )
نهضت حسینی عامل شخصیت یافتن جامعه اسلامی
اگر شهادت صرفا یک جریان حزن آور می بود ، اگر صرفا این می بود که به ناحق خونی ریخته شده است و به تعبیر دیگر نفله شدن یک شخصیت می بود ولو شخصیت بسیار بزرگی ، هرگز چنین آثاری را به دنبال خود نمی آورد . شهادت حسین بن علی (ع) از ان جهت این آثار را به دنبال خود آورد که به تعبیری که عرض کردیم ، نهضت او یک حماسه بزرگ اسلامی و الهی بود ، این داستات تنها یک مصیبت ، یک خیانت و یک ستمگری از جانب عده ای جنایتکار و ستمگر نبود بلکه یک قهرمانی بسیار بسیار بزرگ از طرف همان کسانی بود که خیانتها را بر او وارد کردند . ( از متاب حماسه حسینی جلد اول )
اسلام
اسلام صراط مستقیم انسانیت است . انسان متمدن به همان اندازه به آن نیازمند است که انسان نیمه وحشی . و به انسان پیشرفته همان اندازه نجات و سعادت می بخشد که به انسان ابتدایی . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد سال اخیر )
آنانی را که علی از خود راند
علی ، دو طبقه را سخت دفع کرد : 1- منافقان زیرک 2- زاهدان احمق .
همین دو درس ، برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان زیرک را نخورند . تیزبین باشند و ظاهر بینی را رها کنند ، چرا که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلا است .
مبارزه با احمق
باید توجه داشت که هراندازه احمق زیاد باشد ، بازار نفاق داغ تر است . مبارزه با احمق و حماقت ، مبارزه با نفاق نیز هست ، زیرا احمق ، ابزار دست منافق است . قهرا مبارزه با احمق و حماقت ، خلع سلاح کردن منافق و شمشیر از دست منافق گرفتن است .
معیار حق و باطل
حق را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت . این صحیح نیست که تو اول شخصیت هایی ر امقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس ها بسنجی . اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند . این حق و باطل است که باید معیار اشخاص و شخصیت آنان باشند .( از کتاب حماسه حسینی )
زن و تاریخ
زن ، آفریننده عشق است و عشق ، آفریننده مرد و مرد ، آفریننده تاریخ . ( از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی )
چگونه کشورت را بهترین کنی ؟
اگر میخواهی در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنی که هم بلوک شرق روی تو حساب کند و هم بلوک غرب ، سرنوشت تو ر ااو در اختیار نگیرد و برای تو تصمیم نگیرد ، امر به معروف و نهی از منکر داشته باش ، همبستگی همدردی داشته باش ، اخوت و برادری اسلامی را زنده کن ، از بی خبری پرهیز کن ، از ضعف پرهیز کن . ( حماسه حسینی )
شرط موفقیت
صبر و حوصله است که دوست قدیمی ظفر و موفقیت است ، در اثر صبر و حوصله است که نوبت ظفر می رسد . اگر صبر و استقامت و حوصله باشد ، بی استعدادترین افراد هم ولو در یک زمان طولانی به هدف خواهند رسید . ( حکمت ها و اندرزها )
وظیفه مرثیه خوانها
باید کسانی که مرثیه خوانی می کنند ، توجه داشته باشند به فلسفه قیام سید الشهدا و به فلسفه دستوراتی که ائمه اطهار درباره عزاداری داده اند . بی جهت دستوری نداده اند . باید فلسفه قیام سید الشهدا و هم فلسفه عزا داری آن حضرت را به مردم بگویند و مردم را آگاه کنند . ( کتاب ده گفتار )
اشک ریختن برای امام حسین (ع)
اگر اشکی که برای امام حسین (ع) می ریزیم ، در مسیر هماهنگی روح ما باشد ، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسین می کند . اگر ذره ای از همت او ، ذره ای از غیرت او ، ذره ای از تقوای او ، ذره ای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی را چشم ما جاری شود ، آن اشک بی نهایت قیمت دارد .
هجوم اندیشه های غربی
من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی ، به رهبران عظیم الشان نهضت السلامی که برای همه شان احترام فراوان قایلم ، هشدار می دهم وبین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ ونشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد ، خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند . ( نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )
برقراری عدالت اجتماعی
من تاکید می کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی پیش نرود ، مطمئنا به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد . ( پیرامون انقلاب اسلامی )
راه مبارزه با انحرافات نسل جوان
راه مبارزه این خطر تحریم و منع نیست . مگر می شود تشنگانی را که برای جرعه ای آب له له می زنند از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد ؟ این ما ( رهبران دینی ) هستیم که مسئولیم ، ما به قدر کافی در زمینه های مختلف اسلامی به زبان روز عرضه نکرده ایم . اگر ما به قدر کافی آب زلال عرضه کرده بودیم ، به سراغ آبهای آلوده نمی رفتند . راه مبارزه ، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینه ها با زبان روز است . ( نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )
روحانیت بای دروشت بینانه گام بردارد
اگر روحانیت ما هرچه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قوای خود را جمع و جور نکند و روشن بینانه گام برندارد ، خطر بزرگی از ناحیه اصلاح طلبان بی علاق ه به دیانت متوجهش خواهد شد . امروز این ملت تشنه اصلاحات نابسامانی ها است و فردا تشنه تر خواهد شد .
چرا فقط فقه و اصول ؟
حوزه های علمیه ما که امروز این چنین شور و هیجان و فعالیت اجتماعی یافته اند ، باید به مسئولیت عظیم علمی و فکری خود آگاه کردند . باید کارهای علمی و فکری خود را ده برابر کنند . باید بدانند که اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمی جوابگوی مشکلات نسل معاصر نیست . ( نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )
تنها نیروی محافظ معتقدات اسلامی
من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم ، که خیال نکنند را ه حفظ معتقدات اسلامی ، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است . از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و ان علم است و ازادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها . ( پیرامون انقلاب اسلامی )
علت هدم موفقیت ما
یکی از علل عدم موفقیت ما مردم به اصلاح جامعه خود ، همین است که هر فردی آنگاه که به خودش نگاه میکند و به اعمال خودش نظر می افکند ، عینک خوش بینی به چشم می زند و آنگاه که به دیگران و اعمال دیگران نظر می کند عینک بدبینی و بد گمانی ، و نتیجه این است که هیچ کس خود را تقصیر کار نمی داند و چنین می پندارد که تقصیر به دیگران است . ( ده گفتار )
آزادی
- من اعلام میکنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کالانیزه کردن اندیشه ها خبری و اثری نخواهد بود ، همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات اصلیشان را عرضه کنند البته تذکر میدهم که این امر سوای توطئه و ریا کاری است . توطئه ممنوع است ، اما عرضه اندیشه های اصیل ازاد . ( پیرامون انقلاب اسلامی )
- هر کس باید فکر و قلم وبیانش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما ، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. ( پیرامون انقلاب اسلامی )
- اگر در جامعه ما ، محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل ، آراء و نظریات خودمان را مطرح کنیم ، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد می کند . ( پیرامون انقلاب اسلامی )
انسان کامل
انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است ، در همه میدانهای انسانیت قهرمان است .( شیخ شهید )
جهان بینی اسلامی
ما باید نشان دهیم جهان بینی اسلامی نه با جهان بینی غرب منطبق است و نه با جهان بینی شرق و به هیچ کدامشان وابسته نیست . (شیخ شهید )
وابسته به عقیده
در مکتب پیامبران ، انسان بیش از اینکه وابسته به منافع باشدوابسته به مسلک و ایمان است ، در حقیقت در این مکتب فکر و عقیده زیر بناست . ( شیخ شهید )
جایگاه مکتب اسلام
یگانه مکتبی که صلاحیت رهبری بشر را دارد اسلام است . وقت آن است که غرب مانند همه زمانهای دیگر با همه تقدمی که در علوم و صنایع دارد ، فلسفه زندگی را از شرق بیاموزد .
واژگون شدن حقایق دین
دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است حقایق این دین تدریجا در نظر مردم واژگون شده است و علت اساسی گریز از مردم ، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می شود ، این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ، ضربه و صدمه می بیند بدین سبب این بنده وظیفه خود می دانم که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه کنم . ( کتاب عدل الهی )
تلازم علم و دین
اگر ما می خواهیم دین صحیح داشته باشیم ، اگر می خواهیم از فقر رهایی یابیم ، اگر میخواهیم از مرض نجات پیدا کنیم ، اگر میخواهیم عدالت در میان ما حکمفرما باشد ، اگر می خواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم ، اگر می خواهیم جامعه ما بر خلاف حال حاضر به امور اجتماعی علاقه مند باشد ، منحصرا راهش علم است و علم ، آن علمی که عمومیت داشته باشد و از راه دین وبه صورت یک جهاد مقدس در آید . اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم ، دنیا خواهد کرد و ثمره اش را هم خود آنها خواهند برد ، یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا می داند که آن وقت این کوتاهی ما ، چه لطمه بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد . شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست . جامعه دین و ایمان لازم دارد . همان طوری که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بی دین می خواهد نه جاهل دین دار . ( کتاب ده گفتار )
شهید
- دو شخصیت مصلح و عارف را اگر ترکیب کنند و از آن ها یک انسان بوجود بیاورند ، شهید به وجود می آید . یکی به کر خود ارزش و ابدیت و جاودانگی می بخشد و آن عالم یا فیلسوف است . یکی دیگر به فن و هنر یا صنعت خودش ارزش و ابدیت و جاودانگی می بخشد . اما شهید با خون خود و در حقیقت به تمام وجود هستی خود ارزش ابدیت و جاودانگی می بخشد . در حقیقت ، هر گروه دیگر به قسمتی از مایملک خود جاودانگی می بخشند ، اما شهید به تمام مایملک خود .
- در اسلام واژه ای است که قداست خاصی دارد . اگر با مفاهیم اسلامی آشنا باشد و در عرف خاص اسلامی این کلمه را تلقی کند احساس میکند که هاله ای از نور این کلمه را فرا گرفته است و آن ، کلمه شهید است . این کلمه در همه عرف ها توأم با قداست و عظمت است .
- مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهانه نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش ببینند و کار خویش را انجام دهند . آری شهدا شمع محفل بشریتند ، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند . ( از کتاب قیام و انقلاب مهدی عج )
حافظ
امروز چرا حافظی به وجود نمی آید ؟ آیا دیگر قریحه ها خشک شده است که حافظی نباشد ؟ خیر ! دلیلی ندارد که قریحه ها خشک شده باشد ، بلکه روح ها در مسیر دیگری است . یعنی روح حافظ دیگر وجود ندارد تا اثری مثل حافظ و حتی مثل جامی به وجود آورد . ( از کتاب تماشاگه راز ، عرفان حافظ )
تقوا ، محدویدت یا مصونیت ؟
در نهج البلاغه بر این معنی تاکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیز و زندان و محدویت . بسیارند کسانی که میان « مصونیت » و « محدودیت » فرقی نمی نهند و با نام آزادی و رهایی از قید و بند به خرابی حصار تقوا قتوا می دهند .
قدر مشترک پناهگاه و زندان « مانعیت » است اماپناهگاه مانع خطر هاست ف وزندان مانع بهره برداری از موهبتها و استعدادها . ( کتاب سیری در نهج البلاغه )
منطق اسلام
ولی از نظر اسلام ، رابطه انسان و جهان از نوع رابطه زندانی و چاه و در چاه افتاده نیست ، بلکه از نوع 1- رابطه کشاورز است با مزرعه ، ویا 2- اسب دونده با میدان مسابقه ، و یا 3- سوداگر با بازار تجارت ، و یا 4- عابد با معبد است . دنیا از نظر اسلام محل تربیت انسان و جایگاه تکامل او است . ( کتاب سیری در نهج البلاغه )
علم
- اساسا این تقسیم درستی نیست که ما علوم را بدم رشته تقسیم کنیم : علوم دینی و علوم غیر دینی ، تا این توهم برای بعضی پیش بیاید که علومی که اصطلاحا علوم غیر دینی نامیده می شود از اسلام بیگانه اند . جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا میکند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علم دینی بخوانیم .
- هر علمی که بحال اسلام و مسلمین نافع است و برای آنها لازم است آن را باید از علوم دینی شمرد ، و اگر کس
امتياز : 3 |
نظر شما : 1 2
3 4
5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:31 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 362 | لينك ثابت
اگر نمره ای بالاتر از بیست بود !
در سال 1331 دانشکده الهیات دانشگاه تهران ، تصمیم گرفت تعدادی مدرس از میان طلبه ها و روحانیان به صورت حق التدریس به کار بگیرد . تعداد زیادی از طلبه ها برای امتحان ورودی ثبت انام کردند ، اما دوستان و آشنایان مرتضی هر چه به او اصرار کردند ، نپذیرفت . در آخرین روز فهمید برادرش نام او را هم نوشته است وباید در آزمون شرکت کند . سپس شرکت کرد . امتحانات هشت روز طول کشید . سوالات بسیاتر سخت بودند . اما در میان ورقه های سیصد و چها نفر داوطلب ، تنها ورقه یک نفر بود که استادان را سخت به حیرت انداخت و او کسی جز مرتضی مطهری نبود !
سرانجام نوبت امتحان شفاهی و مصاحبه حضوری با پذیرفته شدگان رسید . آن روز هر سه استاد برجسته دانشکده در اتاقشان برای ورود مرتضی مطهری لحظه شماری می کردند . وقتی که او آمد ، همه بلد شدند . استاد فلسفه پنهان نکرد و گفت:« اقای مطهری ، امتحانات کتبی تو همه ما را شگفت زده کرده است . حالا ما مشتاقیم ببینیم که در بخش شفاهی چه می کنی ! »
سپس سوألی را مطرح کرد و منتظر پاسخ ماند. سوال از کتاب منظومه ملاهادی سبزواری بود . مرتضی نخست نظر او را شرح داد و بعد از نگاه ابو علی سینا به جواب مساله پرداخت . سپس از دید ملاصدار اشکالات آنان را بیان کرد . می خواست به شرح پاسخ دیگری بپردازد که دید استاد دستش را بالا برد و گفت :« آقای مطهری ، دست نگهدار ! چه کنیم که ما بالاتر از بیتس نمره ای نداریم به تو بدهیم . ما همی نالان این بیست را به شما تقدیم می کنیم . حالا آماده ایم تا از بحث شما استفاده کنیم . لطفا ادامه بده !»
بحث حدود یک ساعت و نیم ادامه یافت . وقتی که تمام شد ، همه استادان او را تحسین کردند . استاد فلسفه سه بار پیاپی گفت : « احسنت بهره بردم !»
مرتضی به عنوان مدرس حق التدریس در دانشکده مشغول تدریس شد ، در حالی که مقام علمی او بیش از این بود و او در آن لحظه چیزی کمتر از استادان رسمی نداشت ، اما چون مدرک تحصیلی دانشگاهی نداشت ، طبق مقررات دانشگاه می توانست عنوانی بیش از این داشته باشد . وقتی جلد اول کتاب « اصول فلسفه و روش رئالیسم » به چاپ رسید ، این کتاب به عنوان مدرک تحصیلی او ارزیابی و حکم استاد ی برایش صادر شد .
بدین گونه استاد مرتضی مطهری درسال 1334 تدریس فلسفه در دانشگاه تهران را آغاز کرد و تا بیست و دو سال در دانشکده الهیات این دانشگاه مشغول تدریس شد . امروز بعضی از شاگردان او از مفاخر علمی و فرهنگی کشورند. او در سطوح مختلف این دانشکده تدریس کرد و 22 نفر رساله دکتری و 20 نفر رساله فوق لیسانس خود را زیر نظر و راهنمایی او تدوین کردند . شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر از کسانی بودند که استاد راهنمای آنان در دوره دکترا ، استاد مطهری بود .
گواهی
درسال 1346 ، به دعوت دانشگاه تهران ، پرفسور رضا ، پرفسور ایرانی ساکن خارج از کشور به ایران آمد . به همین مناسبت از همه استادان علوم انسانی دانشگاه خواسته شده بود که در رشته خود مقاله ای بنویسند تا برای بزرگداشت مقام علمی او در کتابی منتشر شود . آقای مطهری هم مقاله ای نوشت .
مهمان که آمد ، در مراسمی همه استادان به او معرفی شدند . نوبت آقای مطهری که رسید ، رییس دانشگاه گفت : « آقای مرتضی مطهری ، دانشیار ».
پرفسور که مقاله او را خوانده بود ، با تعجب پرسید : « دانشیار ؟ ایشان که استاد همه مایند ، چرا دانشیار ؟ »
رییس درماند چه بگوید . واقعیت این بود که استاد مطهری حدود پانزده سال در بالاترین مقاطع دانشگاه مانند دکترا و فوق لیسانس تدریس می کرد ، اما ساواک اجازه نمی داد که حکم استادی او صادر شود . آقای مطهری خودش در پاسخ پرفسور رضا گفت : « چون من در قیام 15 خرداد 1342 منبر رفته ام ، ا آن زمان تحت نظرم ! »
آن روز به دستور پرفسور رضا ، استادان دانشگاه تهران نامه ای به وزیر فرهنگ نوشتند و به مقام بالای علمی و استادی مرتضی مطهری شهادت دادند . این نامه را حتی مخالفان استاد هم امضا کردند !
حریف کم آورد !
در سال 1345 قرار بود مجلس شورای ملی در قانون مدنی بازنگری کند . این فرصت خوبی شده بود تا عده ای علیه اسلام ، تبلیغات راه بیاندازند . آنان عوام فریبی می کردند و با شگردهای روان شناسی می کوشیدند تا اسلام را در میان زنان بد جلوه دهند و داد بزنند که : « حق زنان در اسلام نادیده گرفته شده است و ...»
پایگاه فعالیت انان بیشتر ، مجله های زنان بود . بیش تر از همه ، یکی از قاضی های دادگستری در یکی از این مجله ها داد سخن می داد و فریاد می کشید . تا اینکه در هفتم آبان آن سال ، نامه ای در آن مجله چاپ شد که در آن ، مرتضی مطهری استاد دانشگاه تهران ، اعلام آمادگی کرده بود که مایل است در این باره مقالاتی بنویسد ، اما به این شرط که مطالب او در کنار مطالب آن قاضی چاپ شود تا خواننده هر دو را بخواند و خود قضاوت کند .
البته این نامه ، همه آن کسانی که استاد را می شناختند به تعجب انداخت . چون آن مجله ، بسیار مستهجن و بدنام بود وبه نظر آنان ، در شان یک روحانی نبود که در آن ، چیزی چاپ کند !
اما به نظر استاد چون در آن مجله ضد اسلام تبلیغ می شد ، جواب هم باید در همان جا به چاپ می رسید . چه بسا در غیر اینصورت ، خوانندگان آن به جواب مطالب دسترسی نمی یافتند و با همان ذهنیات بد می ماندند . این کار صورت گرفت . در همان شماره های آغازین ، معلوم شد که آ« قاضی حریف استاد دانشگاه تهران نیست ، اما این مباحث تا شش شماره پیش رفت و در نهایت آن قاضی سکته کرد و به جهانی دیگر شتافت . با این وجود ، استاد به مقالاتش تا سی و سه شماره ادامه داد . خوانندگان آن مجله از نوشته های او استقبال شگفت آوری کردند ، طوری که بر تعدا خوانندگان مجله افزوده شد و تعداد شمارگان آن بالا رفت .
وقتی که آن بحث تمام شد ، مدیران مجله با پاکتی که در آن حق التألیف استاد قرار داشت ، به منزلش آمدند و در خواست کردند که باز هم برای آن مجله آنان مطلب بنویسد ، اما او نه چک آنان را پذیرفت . نه دیگر با آنان همکاری کرد . گفت : « از همان اول هم من برای پول نمی نوشتم که حالا بخواهم بنویسم . ان زمان وظیفه شرعی خود می دانستم که بنویسم ، ولی حالا چنین وظیفه ای نمی دانم . »
استاد ، آن مقاله ها را در کتابی به نام « حقوق زن در اسلام » منتشر کرد .
خاطراه ای از شهید حجت الاسلام دکتر باهنر
1- ... یادم نمی رود یک کتابی را ایشان شنیده بود که این کتاب منتشر شده ، من اسم آن را نمی برم چون ترویج از یک کتاب باطل است ایشان می گفت که این کتاب را از هر کجا هست برای من پیدا کنید ، ما مامور شدیم برای اینکه بگردیم و این کتاب را پیدا کنیم . گشتیم و بالاخره یک نسخه پیدا کردیم ، آن نسخه به دست ما که رسید منحصر به فرد بود ، چهارصد صفحه کتاب بود ، من با زحمت زیادی دو سه نسخه از آن را گرفتم و یک نسخه خدمت ایشان بردم یک نسخه پیش خودم ماند .
شاید بیست روز نگذتس که ایشان فرمودند : با این کتاب چه کردی ؟ گفتم : من گذاشته ام ان شاءالله وقت کنم مطالعه کنم . بعد دیدم این کتاب را ایشان تمامش خوانده ، فصل به فصلش را رویش تحلیل کرده ، نقطه های ضعفش را در آورده و در حدود سیصد ، سیصد و پنجاه مورد « بر علیه اسلام » به « نام اسلام » نوشته شده بود ، یعنی کتابی که به عنوان یک بحث « تاریخ اسلامی » بود و نویسنده دقیقا میخواست بگوید : « این کتاب ، کتاب اسلامی است » ، ایشان بیش ار سیصد مورد مطلب علیه اسلام یافته بودند و این هوشیاری و این حضور همیشگی در « صحنه علمی » و « دفاع فکری » از اسلام بسیار محترم است .
2- ... یادم نمی رود در شرایط بسیار تند و حاد انقلاب که راهپیمایی های بزرگ و تظاهرات پر شور علیه حاکمیت ظاغوتی برقرار می شد . ناگهان ایشان در گوشه ای از مجله ای ، روزنامه ای یا در تفسیر رادیوی بیگانه ای یا در مجله ای خارجی مطلبی درباره اسلام میدید که میخواست « چهره اسلام » را « مخدوش » جلوه دهد . گویی این حادثه مثل یک « بمب» در ردون استاد « منفجر » می شد .
شب نشسته مشغول برنامه ریزی برای فردا و پس فردا می شدیم که مثلا قطعنامه راهپیمایی بزرگ « تاسوعا و عاشورا » چگونه تهیه شود . می دیدیدم استاد ناگهان فلان مجله و روزنامه خارجی و گزارش را از فلان رادیو جلوی روی ما می گذاشت و می گفت : « ببینید که در باره اسلام چه گفته اند ، اسلام را بد تفسیر می کنند و بد تعبیر میکنند ، گویی تمام اضطرابش و نگرانی اش و غمش و غصه اش این بود که چرا اسلام را واژگونه تفسیر کرده اند و چرا علیه اسلام قلم فرسایی کرده اند . یادداشت های فراوان و گزارشهای متعدد از نوع موضع گیریهای گوناگون علیه اسلام در طول تاریخ داشت و جدیدترین موضع گیریهای غلط را علیه اسلام به خوبی می دانست و آشنا بود و رویش کار می کرد و بحث می کرد .
خاطره ای از زبان استاد فخر الدین حجازی
1- راجع به رفتار شخصی و اخلاصش ، چیزهایی دیده ام که اکنون افسوس می خورم که ایکاش بیشتر از آن « چشمه فیاض » استفاده می بردم . او را در حال « احرام » می دیدم که میگریست و در « طواف کعبه » بی تاب بود و در برابر ضریح پیامبر « خاشعانه » و « بی وجود » می ایستاد و به روی « شنهای عرفات » تنها به نیایش می پرداخت و باز به جمع می پیوست و در جمع نیز می گریست .
2 - هرگز در او آثاری از « غرور علمی » نبود ، بسیار دیدم که در « نماز جماعت » به شاگردان خود « اقتدا » می کرد و گویا هنوز می بینم که در خیابان مایحتاج زندگی را زیر عبا حمل میکند .
خاطره ای از زبان شهید حجت السلام دکتر مفتح
1- سال گذشته در آن اوج مبارزات به من می فرمود : « به خدا اگر امام و رهبر ما پیروز بشود ، هیچ پستی نمی خواهم ، هیچ مقامی نمی خواهم ، برای من همی نزندگی که الان دارم . کتابخانه ام برای من بهترین لذت است . من همین را می خواهم که بنشینم و کتاب بنویسم ، بنشینم و تحقق کنم ، بنشینم از « اسلام عزیز » دفاع کنم ، این هدف من است .
2- در محل سابق دانشکده الهیات یکروز بعد از ظهر بود ، رفتم در اتاق ایشان ، دیدم با یک نگرانی میگوید فکری باید کرد . مکتب « مادیگری » عجیب دارد در ذهن جوانان ما رسوخ می کند . چه باید کرد ؟ متاثر بود . ناراحت بود . وقتی جمله هایی را از بعضی نوشته ها که زیر آن خط می کشید ، نشان میداد و می گفت : « ببینید این گروه ، بنام مذهب اما علیه مذهب ، علیه معارف اسلام ، علیه فکر توحیدی ، دارند کار میکنند . « به نام توحید علیه توحید » . ایم را می گفت ، والله می لرزید و ناراحت بود .
يكي از علمايي كه بارها كتب استاد مطهري را خوانده و تسلط عجيبي بر آثار ايشان دارد ، تعريف ميكند كه :
« در تهران با فردي كمونيست آشنا شدم . او مانند ديگر كمونيستها هيچ دين و آييني را قبول نداشت و در يك كلام كافر بود . بين ما بحثي در گرفت . او در مقام دفاع از كمونيسم و ردّ اسلام سخن ميگفت و من هم كمونيسم را ردّ ميكردم و از اسلام دفاع ميكردم . هر چه بيشتر بحث ميكرديم ، كمتر نتيجه ميگرفتيم . وقتي از مباحثه نتيجهاي گرفته نشد ، بنا را بر آن گذاشتيم كه هر كدام به شهر خود برگشته و من كتابهاي كمونيستي را بخوانم و او كتابهاي اسلامي را ؛ البته قرار شد كه او از ميان كتب اسلامي ، آثار شهيد مطهري را بخواند . بعد از اين قرار ، من به شهر خود برگشتم و او هم به ديار خويش . در اين مدت براي هم نامه مينوشتيم . او كه خدا را قبول نداشت ، در ابتداي نامههايش هيچ نام و نشاني از خدا پيدا نبود . روزي به من گفتند نامه داريد . نامه را گرفتم . به آدرس روي پاكت نگاه كردم . نامه از طرف دوست كمونيستم بود . كنار پاكت را پاره كرده ، نامه را بيرون كشيدم . اولين چيزي كه چشمم را خيره كرد ، جملهاي بود كه در ابتداي نامه نوشته بود . با ديدن اين جمله ، هم تعجب كرده بودم و هم نميدانستم از خوشحالي چه كار كنم . باورش برايم مشكل ميآمد . او در ابتداي نامهاش نوشته بود : « بسم الله الرحمن الرحيم » . آري او با خواندن كتب استاد مطهري به حقانيت دين اسلام پي برده و مسلمان شده بود . »
وعده دیدار
نیمه های شب بود که خانم با صدای پای استاد از خواب بیدار شد . دید او در اتاق راه می رود ، پاهایش را محکم به زمین می کوبد و مدام زیر لب تکبیر می گوید . پرسید : « آقا ، اتفاقی افتاده است ؟ »
گفت : « خانم ، خواب دیده ام » .
و تعریف کرد : « الان خواب دیدم که من و آقای خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم . ناگهان متوجه شدم حضرت رسول (ص) به سرعت به من نزدیک می شود . همین طور که آن حضرت به من نزدیک می شد ، برای اینکه به آقای خمینی بی احترامی نکرده باشم ، خودم را کنار کشیدم و به آقای خمینی اشاره کردم و گفتم : « یا رسول الله ، آقا از اولاد شماست . »
پیامبر به آقا نزدیک شد و با او روبوسی کرد و بعد به من نزدیک شد و روبوسی کرد . بعد لب هایش را روی لب هایم گذاشت و دیگر بر نداشت . من از شدت شعف از خواب پریدم ! »
آن گاه به لب هایش اشاره کرد و گفت : « خانم هنوز هم داغی لب های پیامبر را روی لب هایم حس می کنم . »
خانم گویی که حیرت کرده است ، چیزی نتواسنت بگوید . بعد از لحظاتی ، استاد سکوت را شکست و گفت : « من مطمئنم که بزودی اتفاق مهمی برایم رخ می دهد . »
ناگهان ترس ناشناخته ای به جان خانم افتاد و هراسان گفت : « ان شاء الله خیر است . خوش به حالت آقای مطهری ! تعبیر این خواب این است که رسول الله گفته هایت را تایید کرده است ! »
در آن دل شب که استاد و همسرش درباره خوابش صحبت می کردند ، در محله دیگری ، چراغی روشن بود و جوانی به کشتن استاد فکر می کرد . در جلسه گروه فرقان گفته شده بود که تصمیم دارند یکی از روحانیون را ترور کنند . او بی درنگ گفته بود : « من این ماموریت را انجام می دهم . » بعد که فهمیده بود ، محکوم به اعدام مرتضی مطهری نان دارد ، پرسیده بود : « گناهش چیست ؟ »
رهبر گروه برایش خیلی چیزها گفته بود ، اما آنچه حالا در ذهنش مانده بود و می شد به بهانه آن زندگی کسی را گرفت ، این چند جمله بود : « مطهری یک عنصر طاغوتی است . چرا ؟ برای این که با رژیم شاه همکاری داشته و استاد دانشگاه بود است . جرم دیگر مرتضی مطهری این است که او آخوند است . آن هم آخوندی که در رأس شواری انقلاب قرار گرفته است تا نگذارد اسلام انقلابی اجرا شود . »
او تا به یادداشت ، در خانه شان از روحانی ها بد شنیده بود و حالا فکر می کرد که اگر یک رهبر روحانی را از سر راه بردارد ، خدمت بزرگی به خلق کرده است ! البته محمد علی بصیری هنگامی نادرست بودن این اطلاعات را فهمید که کار از کار گذشته بود و او قلبی را از کار انداخته بود که به عشق نجات انسان ها می تپید !
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:31 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 299 | لينك ثابت
استاد شهيد آيت الله مطهري در 13 بهمن 1298 هجري شمسي در فريمان واقع در 75 کيلومتري شهر مقدس مشهد در يک خانواده اصيل روحاني چشم به جهان مي گشايد. پس از طي دوران طفوليت به مکتبخانه رفته و به فراگيري دروس ابتدايي مي پردازد. در سن دوازده سالگي به حوزه علميه مشهد عزيمت نموده و به تحصيل مقدمات علوم اسلامي اشتغال مي ورزد. در سال 1316 عليرغم مبارزه شديد رضاخان با روحانيت و عليرغم مخالفت دوستان و نزديکان، براي تکميل تحصيلات خود عازم حوزه علميه قم مي شود در حالي که به تازگي موسس گرانقدر آن آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي ديده از جهان فروبسته و رياست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آيات عظام سيد محمد حجت، سيد صدرالدين صدر و سيد محمد تقي خوانساري به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آيت الله العظمي بروجردي (در فقه و اصول) و حضرت امام خميني ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سيد محمد حسين طباطبائي (در فلسفه : الهيات شفاي بوعلي و دروس ديگر) بهره مي گيرد. قبل از هجرت آيت الله العظمي بروجردي به قم نيز استاد شهيد گاهي به بروجرد مي رفته و از محضر ايشان استفاده مي کرده است. مولف شهيد مدتي نيز از محضر مرحوم آيت الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي در اخلاق و عرفان بهره هاي معنوي فراوان برده است. از اساتيد ديگر استاد مطهري مي توان از مرحوم آيت الله سيد محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آيت الله سيد محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وي در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصيل علم، در امور اجتماعي و سياسي نيز مشارکت داشته و از جمله با فدائيان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالي که از مدرسين معروف و از اميدهاي آينده حوزه به شمار مي رود به تهران مهاجرت مي کند. در تهران به تدريس در مدرسه مروي و تأليف و سخنرانيهاي تحقيقي مي پردازد. در سال 1334 اولين جلسه تفسير انجمن اسلامي دانشجويان توسط استاد مطهري تشکيل مي گردد. در همان سال تدريس خود در دانشکده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران را آغاز مي کند. در سالهاي 1337 و 1338 که انجمن اسلامي پزشکان تشکيل مي شود .استاد مطهري از سخنرانان اصلي اين انجمن است و در طول سالهاي 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد اين انجمن مي باشد که بحثهاي مهمي از ايشان به يادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوري که مي توان سازماندهي قيام پانزده خرداد در تهران و هماهنگي آن با رهبري امام را مرهون تلاشهاي او و يارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نيمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال يک سخنراني مهيج عليه شخص شاه به وسيله پليس دستگير شده و به زندان موقت شهرباني منتقل مي شود و به همراه تعدادي از روحانيون تهران زندانی مي گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علماي شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه ساير روحانيون از زندان آزاد مي شود.
پس از تشکيل هيئتهاي موتلفه اسلامي، استاد مطهري از سوي امام خميني همراه چند تن ديگر از شخصيتهاي روحاني عهده دار رهبري اين هيئتها مي گردد. پس از ترور حسنعلي منصور نخست وزير وقت توسط شهيد محمد بخارايي کادر رهبري هيئتهاي موتلفه شناسايي و دستگير مي شود ولي از آنجا که قاضي يي که پرونده اين گروه تحت نظر او بود مدتي در قم نزد استاد تحصيل کرده بود به ايشان پيغام مي فرستد که حق استادي را به جا آوردم و بدين ترتيب استاد شهيد از مهلکه جان سالم بدر مي برد. سنگينتر مي شود. در اين زمان وي به تأليف کتاب در موضوعات مورد نياز جامعه و ايراد سخنراني در دانشگاهها، انجمن اسلامي کردن محتواي نهضت اسلامي پزشکان، مسجد هدايت، مسجد جامع نارمک و غيره ادامه مي دهد. به طور کلي استاد شهيد که به يک نهضت اسلامي معتقد بود نه به هر نهضتي، براي اسلامي کردن محتواي نهضت تلاشهاي ايدئولوژيک بسياري نمود و با اقدام به تأسيس حسينيه ارشاد نمود و با کجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسيس حسينيه ارشاد نمود به طوري که مي توان او را بنيانگذار آن موسسه دانست. ولي پس از مدتي به علت تکروي و کارهاي خودسرانه و بدون مشورت يکي از اعضاي هيئت مديره و ممانعت او از اجراي طرحهاي استاد و از جمله ايجاد يک شوراي روحاني که کارهاي علمي و تبليغي حسينيه زير نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 عليرغم زحمات زيادي که براي آن موسسه کشيده بود و عليرغم اميد زيادي که به آينده آن بسته بود در حالي که در آن چند سال خون دل زيادي خورده بود از عضويت هيئت مديره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
در سال 1348 به خاطر صدور اعلاميه اي با امضاي ايشان و حضرت علامه طباطبايي و آِيت الله حاج سيد ابوالفضل مجتهد زنجاني مبني بر جمع اعانه براي کمک به آوارگان فلسطيني و اعلام آن طي يک سخنراني در حسينيه ارشاد دستگير شد و مدت کوتاهي در زندان تک سلولي به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه هاي تبليغي مسجدالجواد را زير نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلي بود تا اينکه آن مسجد و به دنبال آن حسينيه ارشاد تعطيل گرديد و بار ديگر استاد مطهري دستگير و مدتي در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهيد سخنرانيهاي خود را در مسجد جاويد و مسجد ارک و غيره ايراد مي کرد. بعد از مدتي مسجد جاويد نيز تعطيل گرديد. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گرديد و اين ممنوعيت تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت.
اما مهمترين خدمات استاد مطهري در طول حيات پر برکتش ارائه ايدئولوژي اصيل اسلامي از طريق درس و سخنراني و تأليف کتاب است. اين امر خصوصاً در سالهاي 1351 تا 1357 به خاطر افزايش تبليغات گروههاي چپ و پديد آمدن گروههاي مسلمان چپ زده و ظهور پديده التقاط به اوج خود مي رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهري اولين شخصيتي است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدين خلق ايران » پي مي برد و ديگران را از همکاري با اين سازمان باز مي دارد و حتي تغيير ايدئولوژي آنها را پيش بيني مي نمايد. در اين سالها استاد شهيد به توصيه حضرت امام مبني بر تدريس در حوزه علمي قم هفته اي دو روز به قم عزيمت نموده و درسهاي مهمي در آن حوزه القا مي نمايد و همزمان در تهران نيز درسهايي در منزل و غيره تدريس مي کند. در سال 1355 به دنبال يک درگيري با يک استاد کمونيست دانشکده الهيات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته مي شود. همچنين در اين سالها استاد شهيد با همکاري تني چند از شخصيتهاي روحاني، «جامعه روحانيت مبارز تهران » را بنيان مي گذارد بدان اميد که روحانيت شهرستانها نيز به تدريج چنين سازماني پيدا کند.
گرچه ارتباط استاد مطهري با امام خميني پس از تبعيد ايشان از ايران به وسيله نامه و غيره استمرار داشته است ولي در سال 1355 موفق گرديد مسافرتي به نجف اشرف نموده و ضمن ديدار با امام خميني درباره مسائل مهم نهضت و حوزه هاي علميه با ايشان مشورت نمايد. پس از شهادت آيت الله سيد مصطفي خميني و آغاز دوره جديد نهضت اسلامي، استاد مطهري به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار مي گيرد و در تمام مراحل آن نقشي اساسي ايفا مي نمايد. در دوران اقامت حضرت امام در پاريس، سفري به آن ديار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ايشان گفتگو مي کند و در همين سفر امام خميني ايشان را مسؤول تشکيل شوراي انقلاب اسلامي مي نمايد. هنگام بازگشت امام خميني به ايران مسؤوليت کميته استقبال از امام را شخصاً به عهده مي گيرد و تا پيروزي انقلاب اسلامي و پس از آن همواره در کنار رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامي و مشاوري دلسوز و مورد اعتماد براي ايشان بود تا اينکه در ساعت بيست و دو و بيست دقيقه سه شنبه يازدهم ارديبهشت ماه سال 1358 در تاريکي شب در حالي که از يکي از جلسات فکري سياسي بيرون آمده بود يا گلوله گروه نادان و جنايتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت مي رسد و امام و امت اسلام در حالي که اميدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمي عظيم فرو مي روند.
سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
شمع همیشه فروزان
مقدمه
چندین سال است بهانه مقدس شهادت معلمی بزرگ وفرزانه ، استاد شهید مطهری(رحمه الله) دست مایه قدردانی و تجلیل از معلم شده است ، معلمی که انسان ساز و فردا پرداز است و تکریم و تعظیم او، تکریم و تعظیم علم است0 معلم ، معمار قلب هاست و بذر نور در دل ها می افشاند0 قدر دانی و تجلیل از معلم ، قدر دانی از باغبانی است که هر صبح ، سبدی از صمیمیت با خود به کلاس می برد و با انگشتان مهربان خویش ، بر شاخه قلب ها فردا را پیوند می زند0 معلم را توقع نام و نان نیست0 این گمنام، هر روز از تنور داغ جانش هزاران نان بر سفره گرسنه دل ها می بخشد و از علقمه قلبش ، هزاران مشک به خیمه های عطش می رساند تجلیل معلم ، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تا مین ، و سلامت امانت هایی را که به دستش سپرده اند ، تضمین می کند 0
اهمیت تعلیم و تربیت و آثار آن
داشتن علم ، به تنها یی ارزش نیست0 هستند کسانی که دانش فراوان دارند ، ولی مانند ظرفی پر از عسل اند که هیچ منفذی برای استفاده از عسل ها در آنها نیست0 علم دانشمند زمانی اهمیت دارد که آن را به دیگران منتقل کند و البته زکات دانش ، آموختن آن به بندگان خداست0عنایت خداوند متعال به معلم پاک نهاد و ایجاد توفیقات بسیار زیاد برای او در صحنه های گوناگون زندگی خانوادگی ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و نزدیکی به امامان معصوم (ع) یکی از آثار تعلیم است0 به اعتراف بسیاری از معلمان ، یاد دادن به دیگران بهترین عامل برای جای گزین شدن مطالب علمی در ذهن است، زیرا معلم در مقام تعلیم ، راهبر و راهنمای علمی افراد زیادی است و این موقعیت حساس ، سبب تلا ش او در حل مشکلات علمی می شود که نتیجه اش بالا رفتن سطح علمی وی نیز خواهد بود0 دانش شخصی که بیاموزد ولی ترییت نشود ، مانند اسلحه ای است که با آن جان انسانها را به خطر می اندازد0 در قرآن کریم که از تعلیم و تربیت به عنوان هدف پیامبران ذکر شده ، در سه مورد تربیت بر تعلیم مقدم گردیده و تنها در یک آیه تعلیم بر تربیت مقدم شده است0
ارزش و مقام معلم
سخنی زیبا از امام صادق (ع) ارزش و مقام معلم را خوب روشن می سازد0 حضرت می فرماید: ((تمامی جنبندگان روی زمین و ماهی های دریا و هر کوچک و بزرگ در زمین وآسمان خدا ، برای آموزگار خوب طلب آمرزش می کنند))
بحار الانوار ، ج 2 ، ص 17
معلم ، شاگردانش ، این امانت های الهی را از آلودگی ها و تباهی ها حفظ کرده و سعی می کند با تعلیمات خود و تربیت آنان ، زمینه رشد و کمالشان را فراهم آورد0 انتظار جامعه از افراد به اندازه ارزش و مقام آنان است و بنابر این ، معلمی که چنین مقامی دارد، هیچ گاه مرتکب اعمال نا شایستی نمی شود0
تاثیر معلم بر شاگرد
شاگردان به خاطر نفوذ روحی و معنوی معلم ، تاثیرات شگرفی از اومی گیرند که گاهی سر نوشت ملتی را تغییر می دهند0 بیشتر انسا نهای موفق ، کامیا بی خود را مدیون معلمان خود می دانند و نیز افرادی هستند که سر خوردگی و شکست های زندگی شان ، ناشی از برخورد بد معلمان است0 استاد شهید مطهری (رحمه الله) در مورد تاثیر معلم خود حاج آقا میرزا علی شیرازی می گوید: (( او بزرگ مردی بود0 مرا برای اولین بار با نهج البلاغه آ شنا کرد و درک محضر او را همواره یکی از ذخا یر گران بهای زندگی خود می شمارم که حاضر نیستم آن را با هیچ چیز معاوضه کنم و شب و روزی نیست که خاطره اش درنظرم مجسم نشود ویا دی از او نکنم و نامی نبرم))
مرتضی مطهری ، سیری در نهج البلاغه
سوز و گداز معلم
نخستین و اساسی ترین نشانه معلم نمونه ، برخور داری او از سوز و گداز((انسان سازی)) است0 تنها عده معدودی از انسانها هستند که همه وجودشان سر شار از سوز و گداز سازندگی است0 این افراد عاشق تربیت هستند0 قوی ترین انگیزه در آنها ، سوز و شوق انسان سازی است 0 این افراد ، از هدایت فردی به شادی و خرسندی دست می یابند0 سوز وگداز ، اساسی ترین و ضروری ترین ویژگی معلم نمونه است0 چنین معلمی به مدرسه و کلاس عشق می ورزد ، زیرا او در چنین محیطی بهتر و کامل تر می تواند به هدف انسان سازی خود برسد0 یکی از ویژگی های یگانه معلم نمونه انسان ، پیامبر اکرم (ص) سوز و عشق به هدایت و ارشاد انسانها بود0
یوسف: 103
هنر مندی معلم
معلم بودن ، تنها در انحصار معلومات نیست ، بلکه افزون بر معلومات و تخصص ، هر معلم باید با هنر معلمی آشنا باشد ، یعنی بداند چگونه از معلومات خود بهره بگیرد و به عبارت دیگر ، با چه زبانی با شاگردان سخن بگوید ، چه شیوه هایی را در ارتباط با شاگردان در نظر بگیرد و چگونه با شاگردان ارتباط بر قرار سازد0 معلم نمونه با بهره گیری از فنون روان شناسی ، با قدرت و مهارت ، امواج متلاطم کلاس را آرام کرده ، تسلط و توانایی اداره کلاس را عملا" عرضه می دارد0 این روانشناسی معلم برای اداره هر کلاس شیوه خاصی را در نظر می گیرد ، چنان که در خصوص تک تک شاگردان نیز رفتار خاصی را انتخاب می کند 0 به رعایت همه این اصول ،((هنر معلمی )) میگویند .
اخلاق معلم
انسانها به طور فطری عاشق کمال هستند و بی اختیار در برابر کمال به خضوع در آمده ، جذب آن می گردد0 وقتی شاگردی جذب کمالی از کمالات معلم شود ، به سوی آن کمال و صاحب کمال کشیده خوا هد شد0 تغییرات اخلاقی ، با گفتار و پند و اندرز صورت نمی پذیرد ، بلکه کردار و رفتار انسانها ست که موجب دگرگو نی در دیگران می گردد0 امام صادق (ع ) در سخنی ارزشمند می فرماید: (( مردم را با اعمال و رفتار خود به خوبیها دعوت نمایید و توجه داشته باشید که دعوت زبانی ، فاقد ارزش و بهاست )) هر معلمی ((مربی)) است و بر این اساس ، اخلاق و خوی معلم انسان را می سازد و درس و بحث علمی ، بها نه ای بیش نیست0
فروتنی معلم
سزاوار است که معلم خوش خلق و فروتن باشد و با رفق و مدارا با شاگردان ارتباط بر قرار سازد0 از امام صادق (ع) نقل شده که امیرالمومنان (ع) فرمود: (( دانشمندان واقعی سه ویژگی دارند: دانش و بینش، حلم و بردباری ، سکوت و آ رامش و وقار ))0
کسانی که عفل و خرد بیشتری دارند ، قدرت کنترل نفس آنان در مقایسه با دیگران زیادتر است0 وقتی بین دو انسان رابطه عا طفی و صمیمی نباشد، خود به خود جدایی بینشان به وجود خواهد آمد ، زیرا نزدیکی و صمیمیت ، بسیاری از توهمات و پیش داوری ها از بین می برد0 معلم متواضع با فروتنی خود ، راه ارتباطی را به روی شاگرد می گشاید و شاگرد از این فرصت استفاده کرده ، بسیاری از دشواری های فکری و روحی خود را حل خوا هد کرد0 رسول خدا(ص) در این زمینه می فرماید: (( به شاگردانی که درس می دهید و با آنان که از آنها درس می آموزید ، با نرمی و ملایمت رفتار کنید))
ویژگی های معلم موفق
ایمان و توکل به خدا
انسان برای پرواز به سوی کمال ، به دو با ل علم و ایمان نیاز دارد و معلم که جاده کمال را به شاگردانش می نمایاند ، بیش از دیگران نیازمند این دو گوهر است ، معلمی که به خدا ایمان ندارد ، تنها آگاهی های خود را به شاگردانش منتقل می کند و شاگردان از آن دانش ها در امور دنیایی خود استفاده می کنند ، ولی اثری در کمال انسانی آ نها نخواهد داشت0 دانشمندان حقیقی ، خدا پرست و با ایمان بوده اند0 بعضی از این دانشمندان مشکلات علمی خود را با استمداد از خدای بزرگ و راز و نیاز به درگاهش حل می کردند0
امام جواد(ع) در این زمینه می فرماید: (( ما وسیله و ابزاری بیش نیستیم و معلم واقعی خداست ، پس باید در کارمان به او توکل کنیم))
بحار الانوار ، ج75 ،ص 364
اخلا ص
معلم در خدمت مقدس خود ، لازم است اندیشه اش را از هر چه غیر از خداست پاک کند0 معلمی که به خاطر پول ، مقام ، شهرت ،و .... می آ موزد ، پاداش او همین ها خواهد بود و این امور در مقابل خشنودی خداوند و پاداش بزرگ او بی ارزش است0 عمل مخلصا نه و قیام خدایی موعظه رسول خدا(ص) در قرآن کریم است که می فرماید: (( ای رسول ما ! (به امت) بگو که من به یک سخن شما را پند می دهم وآن سخن ا ین است که برای خدا قیام کنید))
سبا : 46
هدایتگری ومدیریت
هدف از بعثت رسول اکرم (ص) هدایت مردم به سوی خدا بوده است ، چنان که خداوند متعا ل در قرآن کریم می فرماید : (( ا ی رسول ما ! تورا فرستادیم تا به اذن خدا مردم را به سوی او دعوت کنی )) 0
احزاب : 45 و 46 0
معلم نیز به پیروی از رسول خدا (ص) شاگردانش را به سوی هدایت و نور دعوت ، و آنان را ازتاریکی های گمراهی و جهل ، به روشنایی علم و تقوا هدایت می کند 0
همچنین معلم موفق کسی است که در کنار هدایت شاگردان ، توانایی اداره کلا س را نیز دا شته باشد 0 عواملی هم چون شوخی زیاد ، مجا ل و میدان دادن بیش از حد به شاگردان ، گفتکوی یک جانبه معلم و بی روح بودن کلاس و .... به مدیریت او صدمه می زند 0 با پرسش از دانش آموزان و ایجاد تنوع گفتاری و رفتاری برای رفع خستگی شاگردان و آمادگی روحی و جسمی آنان به صورتهای مختلف ، می توان کلا س را به خوبی مدیریت و اداره کرد 0
استقامت و پشتکار
معلم موفق در راه تعلیم شاگردان و از بین بردن جهل آنان ، ثابت قدم و استوار می باشد 0 ممکن است او بارها و بارها مطلبی را به شاگردان خود ، به ویژه کودکان کم سن و سا ل بگوید ، ولی آنان نیاموزند 0 در این راه باید صبر کرد و دانست که نتیجه صبر ، موفقیت است0 دل های شاگردان کند ذهن ، از سنگ سخت تر نیست و همان گونه که قطرات آب با گذشت زمان دل سنگ را می شکافد ، تکرار و یا د آوری مطالب توسط معلم نیز دل های سخت را خوا هد شکافت0
داشتن بیان و قلم خوب
ابزار اصلی کار معلم ، گفتارو سخن اوست و نیکوست از گفتاری گیرا و پر جاذبه برخوردار باشد 0 تحولات بزرگ جهان توسط کسانی صورت گرفته که دارای بیانی قوی بوده اند 0 خطبه ای کوتاه و شور انگیز از امام علی (ع) در جنگ صفین ، روحی تازه در کا لبد بی جان لشکر دمید و توانستند دشمن را تار ومار کرده و شریعه فرات را از سپاهیان معاویه باز پس گیرند0 اهمیت شیوه سخن گفتن برای معلم ، کمتر از توان علمی او نیست 0 داشتن شیوه نگا رشی خوب نیز برای معلم لازم است واز نظر درجه اهمیت ، در درجه بعد از سخن گفتن قرار دارد ، زیرا تهیه جزوه ، طرح سوال برای امتحان و..... به روش نوشتاری خوب نیاز دارد0
وظایف معلم
ایجاد روحیه تفکر و تعقل
لينك ثابت
معاون فرهنگی و سیاسی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها با اعلام خبر آغاز به کار بخش وبلاگ نویسی از نهمین جشنواره حکمت مطهر دانشگاهیان افزود. توجه به آراء و اندیشهها و افکار استاد شهید مرتضی مطهری که مقام معظم رهبری آن را مایه و زیر بنای فکری انقلاب اسلامی میداند گام مؤثری در جهت دستیابی به دانشگاه اسلامی و اسلامی شدن دانشگاهها و موجب استحکام بنیانهای فکری دانشگاهیان در برابر هجوم شبهات فرهنگی و عقیدتی دشمنان است .
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:29 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 332 | لينك ثابت
با تمام تفسيرهايی كه از واقعه ولايتعهدی امام رضا(ع) شده است، شهيد مطهری با ديدگاهی باز و موشكافانه اين مسئله را در يكی از سخنرانیهای خود مطرح كرده و به دقت آن را مورد بررسی قرار داده است. مسئله ولايتعهدی امام رضا(ع) محل چالش بسياری از محققان و پژوهشگران دينی است. تا حدی كه برای بعضی اين شبهه به وجود آمده كه قبول ولايتعهدی از جانب امام رضا برخلاف سنت ائمه پيشين درباره پذيرش خلافت جائر بوده است اما تاريخ ثابت كرده است كه مامون با تظاهر به تشيع، در صدد رفع مشكلاتی بود كه از ناحيه علويون، از آغاز خلافت، بر سر راهش قرار گرفته بود او در اين مبارزه، گام به گام حركت كرد و آخرين مرحله، تحميل «ولايتعهدی» به امام رضا(ع) بود. با اين حال بر كسی پوشيده نيست كه امام رضا(ع) ولايتعهدی را پذيرفت در حالی كه می دانست به قيمت جانش تمام خواهد شد، ولی اگر نمی پذيرفت علاوه بر جان خودش جان شيعيان نيز به خطر می افتاد. در آن روزگار كه تفكرات و فلسفههای الحادی و ضد دينی رواج كامل داشت، اگر امام اقدامی می كرد كه جانش را از دست می داد؛ شيعيان به انحراف كشيده میشدند. علاوه بر اين امام با قبول ولايتعهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت كه علويين حق حكومت دارند بلكه از بنیعباس هم برترند و غصب حق كسی، دليل حق نداشتن او نيست. با تمام تفسيرهايی كه از اين واقعه شده است، شهيد مطهری با ديدگاهی باز و موشكافانه مسئله ولايتعهدی امام رضا(ع) را در يكی از سخنرانیهای خود مطرح كرده و به دقت آن را مورد بررسی قرار داده است. شهيد مطهری در ابتدا با اشاره به اينكه جرجى زيدان در جلد چهارم تاريخ تمدن [در مورد خلافت امام رضا(ع)] يك مطلب را اعتراف مىكند كه بنى العباس سياست خود را مكتوم نگاه میداشتند حتى از نزديكترين افراد خود و لهذا اسرار سياست اينها مكتوم مانده است، میگويد: «مثلًا هنوز روشن نيست كه جريان ولايتعهدی حضرت رضا(ع) براى چه بوده است؟ اين جريان از نظر دستگاه خلافت فوقالعاده مخفى نگاه داشته شده است.» استاد مطهری در ادامه با تأكيد بر اين كه اسرار اين ماجرا آنطور كه بايد مخفى بماند، مخفى نمیماند. میگويد: «از نظر ما كه شيعه هستيم اسرار اين قضيه تا حدود زيادى روشن است. در اخبار و روايات ما ـ يعنى در نقلهاى تاريخى كه از طريق علماى شيعه رسيده است نه رواياتى كه بگوييم از ائمه نقل شده است ـ مثل آنچه كه شيخ مفيد در كتاب ارشاد نقل كرده و آنچه از او بيشتر شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا نقل كرده است، مخصوصاً در عيون اخبار الرضا نكات بسيار زيادى از مسئله ولايتعهدی حضرت رضا(ع) هست، و من قبل از اين كه به اين تاريخهاى شيعى استناد كرده باشم، در درجه اول كتابى از مدارك اهل تسنن را مدرك قرار میدهم و آن، كتاب مقاتل الطالبیّين ابوالفرج اصفهانى است.» شهيد مطهری با اشاره به اين فرض كه مأمون هيچگاه قصدش از واگذاری ولايتعهدی به امام رضا(ع) تعيين جانشين نبوده، فرض ديگری را مطرح میكند و در ادامه میگويد: «فرض ديگر ـ كه اين فرض خيلى بعيد نيست چون امثال شيخ مفيد و شيخ صدوق آن را قبول كردهاند ـ اين است كه مأمون در ابتداى امر صميميت داشت ولى بعد پشيمان شد. در تاريخ هست ـ همين ابوالفرج هم نقل مىكند، و شيخ صدوق مفصلترش را نقل مىكند، شيخ مفيد هم نقل میكند ـ كه مأمون وقتى كه خودش اين پيشنهاد را كرد گفت: زمانى برادرم امين مرا احضار كرد (امين خليفه بود و مأمون با اينكه قسمتى از مُلك به او واگذار شده بود وليعهد هم بود) من نرفتم و بعد لشكرى فرستاد كه مرا دست بسته ببرند. از طرف ديگر در نواحى خراسان قيامهایى شده بود و من لشكر فرستادم، در آنجا شكست خوردند، در كجا چنين شد و شكست خورديم، و بعد ديدم روحيه سران سپاه من هم بسيار ضعيف است؛ براى من ديگر تقريباً جريان قطعى بود كه قدرت مقاومت با برادرم را ندارم و مرا خواهند گرفت، كَت بسته تحويل او خواهند داد و سرنوشت بسيار شومى خواهم داشت. روزى بين خود و خداى خود توبه كردم- به آن كسى كه با او صحبت میكند اتاقى را نشان مىدهد و مىگويد- در همين اتاق دستور دادم كه آب آوردند، اولًا بدن خودم را شستشو دادم، تطهير كردم (نمىدانم كنايه از غسل كردن است يا همان شستشوى ظاهرى)، سپس دستور دادم لباسهاى پاكيزه سفيد آوردند و در همين جا آنچه از قرآن حفظ بودم خواندم و چهار ركعت نماز بجا آوردم و بين خود و خداى خود عهد كردم (نذر كردم) كه اگر خداوند مرا حفظ و نگهدارى كند و بر برادرم پيروز گرداند، خلافت را به كسانى بدهم كه حق آنهاست؛ و اين كار را با كمال خلوص قلب كردم. از آن به بعد احساس كردم كه گشايشى در كار من حاصل شد. بعد از آن در هيچ جبههاى شكست نخوردم. در جبهه سيستان افرادى را فرستاده بودم، خبر پيروزى آنها آمد. بعد طاهربن الحسين را فرستادم براى برادرم، او هم پيروز شد، مرتب پيروزى و پيروزى، و من چون از خدا اين استجابت دعا را ديدم میخواهم به نذرى كه كردم و به عهدى كه كردم وفا كنم.» و در ادامه تأكيد می كند: «شيخ صدوق و ديگران قبول كردهاند، میگويند قضيه همين است، انگيزه مأمون فقط همين عهد و نذرى بود كه در ابتدا با خدا كرده بود. اين يك احتمال.» اما شهيد مطهری در پی تحقيقات خود به احتمال ديگری هم رسيده است. او در ادامه سخنرانیاش می گويد: «احتمال ديگر اين است كه اساساً مأمون در اين قضيه اختيارى نداشته، ابتكار از مأمون نبوده، ابتكار از فضل بن سهل ذوالرياستين وزير مأمون بوده است كه آمد به مأمون گفت: پدران تو با آل على بد رفتار كردند، چنين كردند چنان كردند، حالا سزاوار است كه تو افضل آل على را كه امروز على بن موسى الرضا(ع) است بياورى و ولايتعهدی را به او واگذار كنى، و مأمون قلباً حاضر نبود اما چون فضل اين را خواسته بود چارهاى نديد.» شهيد مطهری در ادامه احتمالهای ديگری را هم مطرح میكند كه از جمله آنها جلب نظر ايرانيان، فرونشاندن قيامهاى علويان و خلع سلاح كردن حضرت رضا(ع) برای توقف انتقادهای مكرر به دستگاه خلافت، است. با اين حال استاد مطهری مسلمات تاريخ را هم مورد واكاوی قرار داده و میگويد: «يكى از مسلّمات تاريخ اين است كه آوردن حضرت رضا از مدينه به مرو، با مشورت امام و با جلب نظر قبلى امام نبوده است. يك نفر ننوشته كه قبلًا در مدينه مكاتبه يا مذاكرهاى با امام شده بود كه شما را براى چه موضوعى میخواهيم و بعد هم امام به خاطر همان دعوتى كه از او شده بود و براى همين موضوع معين حركت كرد و آمد. مأمون امام را احضار كرد بدون اينكه اصلًا موضوع روشن باشد. در مرو براى اولين بار موضوع را با امام در ميان گذاشت. نه تنها امام را، عده زيادى از آل ابى طالب را دستور داد از مدينه، تحت نظر و بدون اختيار خودشان حركت دادند [و به مرو] آوردند. حتى مسيرى كه براى حضرت رضا انتخاب كرد يك مسير مشخصى بود كه حضرت از مراكز شيعه نشين عبور نكند، زيرا از خودشان مىترسيدند. دستور داد كه حضرت را از طريق كوفه نياورند، از طريق بصره و خوزستان و فارس بياورند به نيشابور. خط سير را مشخص كرده بود. كسانى هم كه مأمور اين كار بودند از افرادى بودند كه فوق العاده با حضرت رضا كينه و عداوت داشتند» استاد در ادامه به موضوع امتناع حضرت رضا(ع) هم اشاره می كند: «گذشته از اين مسأله كه اين موضوع در مدينه با حضرت در ميان گذاشته نشد، در مرو كه در ميان گذاشته شد حضرت شديداً ابا كرد. همين ابوالفرج در مقاتل الطالبیّين نوشته است كه مأمون، فضل بن سهل و حسن بن سهل را فرستاد نزد حضرت رضا و [ايندو موضوع را مطرح كردند.] حضرت امتناع كرد و قبول نمیكرد. آخرش گفتند: چه میگویى؟! اين قضيه اختيارى نيست، ما مأموريت داريم كه اگر امتناع كنى همين جا گردنت را بزنيم. (علماى شيعه مكرر اين را نقل كردهاند.) بعد میگويد: باز هم حضرت قبول نكرد. اينها رفتند نزد مأمون. بار ديگر خود مأمون با حضرت مذاكره كرد و باز تهديد به قتل كرد.» شهيد مطهری يكی ديگر از مسلمات تاريخ را هم تشريح می كند و می گويد: «يكى ديگر از مسلّمات تاريخ اين است كه حضرت رضا شرط كرد و اين شرط را هم قبولاند كه من به اين شكل قبول میكنم كه در هيچ كارى مداخله نكنم و مسؤوليت هيچ كارى را نپذيرم. درواقع میخواست مسؤوليت كارهاى مأمون را نپذيرد و به قول امروزیها ژست مخالفت را و اينكه ما و اينها به هم نمیچسبيم و نمیتوانيم همكارى كنيم حفظ كند و حفظ هم كرد.» او با تاكيد بر اين كه امام بعد از قبول ولايتعهدی مخالفت های مكرر خود را با مامون در رفتار و گفتار نشان می دهد، می گويد: «مسأله ديگر كه اين هم باز از مسلّمات تاريخ است، هم سنیها نقل كردهاند و هم شيعهها، هم ابوالفرج نقل میكند و هم در كتابهاى ما نقل شده است، طرز رفتار حضرت است بعد از مسأله ولايتعهدى. مخصوصاً خطابهاى كه حضرت در مجلس مأمون در همان جلسه ولايتعهدى میخواند عجيب جالب است. به نظر من حضرت با همين خطبه يك سطر و نيمى ـ كه همه آن را نقل كردهاند ـ وضع خودش را روشن كرد. خطبهاى میخواند، در آن خطبه نه اسمى از مأمون میبرد و نه كوچكترين تشكرى از او میكند. قاعدهاش اين است كه اسمى از او ببرد و لااقل يك تشكرى بكند.» شهيد مطهری در طی دو جلسه سخنرانی خود فرضيه ها و مسائل را مورد تحليل قرار می دهد و ناگفته های بسياری از تاريخ خلافت عباسيان بيان می كند. اما در بخش مهمی از سخنرانی خود به استدلال حضرت رضا(ع) اشاره می كند كه در پاسخ به انتقاد بعضی طرفداران بيان كرده است. شهيد مطهری در بخش ديگری از سخنرانی اش می گويد: «برخى به حضرت رضا(ع) اعتراض كردند كه چرا همين مقدار اسم تو آمد جزء اينها؟ فرمود: آيا پيغمبران شأنشان بالاتر است يا اوصياء پيغمبران؟ گفتند: پيغمبران. فرمود: يك پادشاه مشرك بدتر است يا يك پادشاه مسلمان فاسق؟ گفتند: پادشاه مشرك. فرمود: آن كسى كه همكارى را با تقاضا بكند بالاتر است يا كسى كه به زور به او تحميل كنند؟ گفتند: آن كسى كه با تقاضا بكند. فرمود: يوسف صدّيق پيغمبر است، عزيز مصر كافر و مشرك بود، و يوسف خودش تقاضا كرد كه: اجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الْارْضِ انّى حَفيظٌ عَليمٌ (يوسف/ 55)؛ چون میخواست پستى را اشغال كند كه از آن پست حسن استفاده كند. تازه عزيز مصر كافر بود، مأمون مسلمان فاسقى است؛ يوسف پيغمبر بود، من وصىّ پيغمبر هستم؛ او پيشنهاد كرد و مرا مجبور كردند. صرف اين قضيه كه نمیشود مورد ايراد واقع شود.» و در ادامه می گويد: «حال، حضرت موسى بن جعفرى كه صفوان جمّال را كه صرفاً همكارى میكند و وجودش فقط به نفع آنهاست شديد منع میكند و میفرمايد: چرا تو شترهايت را به هارون اجاره میدهى، علىّ بن يقطين را كه محرمانه با او سَر و سرّى دارد و شيعه است و تشيع خودش را كتمان میكند تشويق مینمايد كه حتما در اين دستگاه باش، ولى كتمان كن و كسى نفهمد كه تو شيعه هستى؛ وضو را مطابق وضوى آنها بگير، نماز را مطابق نماز آنها بخوان؛ تشيع خودت را به اشدّ مراتب مخفى كن، اما در دستگاه آنها باش كه بتوانى كار بكنى.» استدلال شهيد مطهری در مورد اين روايت جالب است. او تصريح می كند: «اين همان چيزى است كه همه منطقها اجازه میدهد. هر آدم با مسلكى به افراد خودش اجازه میدهد كه با حفظ مسلك خود و به شرط اينكه هدف، كار براى مسلك خود باشد نه براى طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] يعنى آن دستگاه را استخدام كنند براى هدف خودشان، نه دستگاه، آنها را استخدام كرده باشد براى هدف خود. شكلش فرق میكند؛ يكى جزء دستگاه است، نيروى او صرف منافع دستگاه میشود، و يكى جزءِ دستگاه است، نيروى دستگاه را در جهت مصالح و منافع آن هدف و ايدهاى كه خودش دارد استخدام میكند.» و در ادامه می گويد: «به نظر من اگر كسى بگويد اين مقدار هم نبايد باشد، اين يك تعصب و يك جمود بى جهت است. همه ائمه اينجور بودند كه از يك طرف، شديد همكارى با دستگاه خلفاى بنى اميه و بنى العباس را نهى میكردند و هر كسى كه عذر میآورد كه آقا بالاخره ما نكنيم كس ديگر میكند، میگفتند همه نكنند، اين كه عذر نشد، وقتى هيچ كس نكند كار آنها فلج میشود؛ و از طرف ديگر افرادى را كه آنچنان مسلكى بودند كه وقتى در دستگاه خلفاى اموى يا عباسى بودند در واقع دستگاه را براى هدف خودشان استخدام میكردند تشويق میكردند چه تشويقى! مثل همين «علىّ بن يقطين» يا «اسماعيل بن بزيع»؛ و رواياتى كه ما در مدح و ستايش چنين كسانى داريم حيرتآور است، يعنى اينها را در رديف اولياء اللَّه درجه اول معرفى كردهاند. رواياتش را شيخ انصارى در مكاسب در مسأله «ولايت جائر» نقل كرده است.» منبع: كتاب سيری در سيره ائمه اطهار، ص 213-171. |
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:12 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 343 | لينك ثابت
به گزارش جهان نیوز، علامه جعفری میگفت تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو میبینی. نشونهشم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف میزنه من پیامتو بگیرم.
وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یه دفه دیدم داره میره. خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست. بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری!» حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه.
زنه دید انگار دستبردار نیستم دارم نگاش میکنم گفتش «نه فقط خودت، پدر و مادر و جد و آبادتم خرند.»
علامه میگن این داستانو برای مطهری تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه میخندید.
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:12 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 333 | لينك ثابت
به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا)، محمدوحيد صافیاصفهانی، مسئول دبيرخانه بينش مطهر در اينباره گفت: پس از اينكه دبيرخانه بينش مطهر طی سه سال گذشته توانست سه دوره طرح مطالعاتی ـ تربيت مربی بينش مطهر را در سال اول با 220 نفر، در سال دوم با 320 نفر و در سال سوم با 957 نفر مخاطب به اتمام برساند، در سال 92 بنا دارد با همكاری سازمان فرهنگی ـ تفريحی شهرداری اصفهان و ساير ارگانهای فرهنگی استان چهارمين دوره طرح مذكور را با بيش از هزار نفر مخاطب آغاز كند.
وی در زمينه شيوهنامه اجرايی طرح بينش مطهر، بيان كرد: اين طرح در چهار سطح اجرا میشود، كه هرسطح 16 هفته زمان میبرد و كل طرح به طور تقريبی دو سال به طول میانجامد. در ابتدای طرح، دوره توجيهی ترتيب داده شده است كه در اين دوره، آشنايی كلیِ هر معرفتپژوه با طرح بينش مطهر و توجيه شدن پيرامون چيستی و چرايی مطالعه كتب شهيد مطهری(ره)، آشنايی اجمالی با زندگی و ابعاد فكری و شخصيتی استاد مطهری(ره)، طی سخنرانیهايی توسط اساتيد شاخص و مبلغان برتر انجام خواهد شد.
صافی عنوان كرد: به علاوه انتخاب محل برگزاری كلاس در طول دوره و شناسايی افرادی كه بناست در آينده هم مباحثهای و هم كلاسی او در اين طرح باشند در اين دوره توسط خود معرفتپژوه انجام خواهد شد، همچنين در اين دوره كتب و نرمافزارهای مورد نياز هر سطح با تخفيف حداكثر 50 درصد در اختيار معرفتپژوهان قرار خواهد گرفت.
مسئول دبيرخانه بينش مطهر با اشاره به چگونگی اجرای طرح بينش مطهر، ادامه داد: در پايان دوره توجيهی، معرفتپژوهان به گروههای مباحثاتی چندنفره و گروههای كلاسی 30 تا 50 نفره تقسيم خواهند شد كه مشخص كردن تعداد افراد هر گروه، فراوانی جنسيتی هر گروه، محل تشكيل جلسات مباحثه و كلاس، انتخاب سرگروه محتوايی، انتخاب استاد و ساير مسائل مربوط به گروههای مباحثاتی با صلاحديد و برنامهريزی مسئولان دوره انجام میپذيرد.
وی بيان كرد: هر گروه بايد در هفته، يك جلسه مباحثه با حضور سرگروه محتوايی و سرگروه اجرايی كه از بين خود افراد هر گروه برای انجام وظايفی چون حضور و غياب اعضا، ارتباط با مسئولان طرح برای گزارشدهی ماهانه، تكميل برگه گزارش مباحثه و ... و يك كلاس دو ساعته با حضور استاد در مكانهای اعلام شده داشته باشند. هر 40 روز يك بار نيز گردهمايیِ عمومی با حضور همه اعضا برگزار خواهد شد.
صافی ادامه داد: سخنران اين گردهمايی از مبلغان شاخص هستند و هدف از برگزاری اين گردهمايیها پاسخگويی به پرسشها و شبهات است كه در گروههای مباحثاتی و كلاسی بیپاسخ مانده، مطرح كردن مباحث تكميلی وانگيزشی از انديشه های استاد مطهری(ره) متناسب با مقرری مورد مطالعه در هر سطح توسط استاد همايش، جمع شدن خانواده بينش مطهر گرد يكديگر و اطلاع از وضعيت يكديگر و ... است.
اين مقام مسئول بيان كرد: در پايان هر گردهمايی نيز آزمون كتبی به عمل میآيد كه مجموع نمرات اين آزمون به علاوه نمرات آزمونهای ماهانه كلاسی و نمرات كاربرگهای گروه مباحثاتی و نظم معرفت پژوه در حضور و غيابهای كلاسی در اعطای مدرك پايان دوره و مجوز مربیگری به معرفتپژوهان و بكارگيری آنها در مراكز فرهنگی به عنوان سرگروه و مربی به شدت تأثيرگزار خواهد بود.
صافی در پايان درباره تعداد كتبی كه در اين طرح مطالعه میشود، گفت: در هر سطح طرح بينش مطهر به طور متوسط هشت كتاب مورد بحث و مطالعه قرار میگيرد و جمعاً اگر كسی موفق به گذراندن چهار سطح باشد با بيش از 30 كتاب از كتب اصلی و پايهای استاد مطهری(ره) آشنا خواهد شد و مسلماَ چنين شخصی از شاكله فكری ـ عقيدتی و بينش اسلامی مستحكم و نسبتاً كاملی برخوردار میشود.
يادآور میشود، علاقهمندان جهت ثبت نام در اين طرح میتوانند تا 10 شهريورماه سال جاری با در دست داشتن مدارك خود كه شامل دو قطعه عكس و كپی شناسنامه به دبيرخانه بينش مطهر به نشانی اصفهان، خيابان كاشانی، محله چهارسوق، كوچه روضاتيان(روبروی خيابان طالقانی)، دبيرخانه شهر اسلامی، دبيرخانه بينش مطهر، اقدام به ثبت نام كنند. همچنين جهت كسب اطلاعات بيشتر میتوانيد با شماره 2331064 به پيششماره 0311 تماس بگيريد.
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:12 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 319 | لينك ثابت
به گزارش خبرآنلاین، نرمافزار «کتابخانه مطهر» شامل نسخههای قابل استفاده در ویندوز، جاوا و اندروید است که 67 اثر استاد مطهری را شامل میشود.
نسخه اندروید نرمافزار کتابخانه مطهر قابل نصب بر روی گوشیهای موبایل اندروید 2.2 به بالا با قابلیت قفسهبندی مجازی 67 جلد از کتب استاد مطهری (همراه با تصویر جلد کتابها) است، همچنین کتابها به منظور مطالعه آسان در گوشی موبایل صفحهآرایی شده و شماره صفحات با آخرین نسخه چاپیشان تطبیق دارد.
براساس این گزارش، نسخه اندرویدی از قابلیت جستجو در کتب و ابزار پرش به شماره صفحه دلخواه برخوردار بوده و امکان تغییر رنگ و اندازه فونت در آنها وجود دارد. این نسخه با صفحات لمسی سازگاری داشته و با حجم پایین عرضه شده است، به طوری که همه کتابها در داخل نرمافزار موجود بوده و نیازی به import ندارند.
حفظ سوابق مطالعه و قابلیت تنظیم برای مطالعه در شب یا روز، امکان تنظیم متون برای نمایش در صفحات گوشیهای تلفن همراه یا تبلت، سیرهای مطالعاتی و ارتباط با پایگاه اطلاعرسانی بنیاد از جمله امکانات دیگر در این نرمافزار است، همچنین در نسخه ویندوز نمایش کتابها به صورت Flip Book بوده و در نسخه جاوا همه کتابها به صورت فایل قابل دسترسی است.
بر این اساس، برای استفاده پژوهشگران و دسترسی آسان به کتابها، نسخه پیدیاف همه آثار استاد مطهری در این نرمافزار قابل دسترسی است و امکان انتقال فایلها به پوشههای شخصی در رایانه هم وجود دارد.
ناگفته نماند تا کنون نسخههای الکترونیکی گوناگونی از آثار استاد در محیط مجازی منتشر شده است که اغلب ناقص، بدون جامعیت لازم و دارای غلطهای فراوان تایپی و نگارشی هستند و با نسخه چاپی کتابها منطبق نیستند، نرم افزار «کتابخانه مطهر» در پایگاه اینترنتی شهید مطهری عرضه شده است.
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:12 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 437 | لينك ثابت
به گزارش خبرگزاری بينالمللی قرآن (ايكنا)، محمدرضا جعفری جلوه، رئيس ستاد بزرگداشت سی و چهارمين سالگرد شهادت استاد آيتالله مرتضی مطهری، امروز دوشنبه، دوم ارديبهشتماه در نشست خبری از رونمايی سايت جامع استاد شهيد مرتضی مطهری در روز چهاردهم ارديبهشتماه خبر داد.
قائم مقام بنياد علمی فرهنگی علامه مرتضی مطهری در اين نشست، راهاندازی سايت جامع استاد شهيد مرتضی مطهری را كه از يك و نيم سال پيش اقدامات آن آغاز شده است، مهمترين اقدام بنياد بر محور انديشه و آثار و آراء شهيد مطهری در سال جاری خواند و گفت: پيشتر نيز وعده رونمايی از سايت داده شده بود، اما با توجه به اهميت جامعيت اين سايت و ضرورت دربرگيرندگی آن نسبت به عرصههای مختلف نياز كاربران در فضای مجازی، امسال برنامهريزیها تكميل شد و اقدامات به ثمر نشست.
جعفری جلوه با بيان اين كه اين سايت خدمات گوناگونی را به مخاطبان ارائه خواهد داد، اظهار كرد: راهاندازی كتابخانه الكترونيكی مشتمل بر متن كامل تمام آثار استاد در قالبهای مختلف، بيش از 300 فايل صوتی با بهترين كيفيتی كه تاكنون ارائه شده و با حداكثر بازسازی مقدور، سامانه جامع آموزش الكترونيكی آثار استاد شهيد مطهری شامل سيرهای مطالعاتی تمام آثار استاد، دورههای آموزشی موضوعی همراه با خودآزمايی و آزمون پايانی، مشاوره برخط و ديگر خدمات آموزشی و نهايتاً ارائه گواهينامه بنياد به شركتكنندگان از خدمات محوری اين سايت است.
وی افزود: برگزاری دورههای آموزشی ضمن خدمت ويژه كه با همكاری مؤسسات و نهادهای مختلف و به منظور انجام كار تخصصی و ويژه برای كارمندان و كاربران آنها صورت خواهد گرفت از ديگر اقداماتی است كه از طريق اين سايت جامع انجام خواهد شد.
قائم مقام بنياد علمی فرهنگی علامه مرتضی مطهری همچنين از سامانه جامع پشتيبانی از كانونهای شهيد مطهری در سراسر كشور به عنوان يكی ديگر از بخشهای اين سايت جامع ياد كرد و گفت: از طريق اين سامانه بنياد میتواند به صورت آنلاين و همزمان، اقدامات هماهنگكننده و مؤثری را در سطح كانونهای شهيد مطهری در سراسر كشور داشته باشد.
جعفری جلوه اضافه كرد: علاوه بر كتابخانه و بخش آموزش الكترونيكی، نگارخانه جامع صوتی و تصويری نيز در اين سايت طراحی شده است كه به انحاء مختلف برای كاربران قابل استفاده خواهد بود.
رئيس ستاد بزرگداشت سی و چهارمين سالگرد شهادت استاد آيتالله مرتضی مطهری با بيان اين كه راهاندازی اين سايت با محوريت مديريت فضای مجازی بنياد به ثمر نشسته است، در پايان اعلام كرد: مراسم رونمايی از سايت، روز چهاردهم ارديبهشتماه، با حضور علی لاريجانی، رئيس مجلس شورای اسلامی برگزار خواهد شد.
امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:12 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 329 | لينك ثابت
راز شهادت استاد
اولین زمینههای آشنایی
زمینههای اولیهی این آشنایی به سالهای ابتدایی دههی چهل بازمیگردد. در واقع بنده معتقدم كه آشنایی آیتالله خامنهای با آثار استاد شهید، مقدمهی انس ایشان و زمینهای شد تا هنگامی كه ایشان از قم به تهران تشریف میآوردند، با استاد مطهری كه در حوزهی مروی فلسفه تدریس میكردند، ملاقات داشته باشند و حلقهی انس و ارتباط ایشان در همان مدرسهی مروی شكل بگیرد. این علاقه پس از دیدارهای مكرر، دوطرفه شد و استمرار جدی یافت.
من اینجا میخواهم به نكتهی مهمی اشاره كنم؛ اینكه هیچكس مثل رهبری، مطهری را نشناخت و این از جملات گرانبها و حكیمانهی خود ایشان كاملاً مشهود است. در مقابل هم به نظر من هیچكس مثل خود شهید مطهری شخصیت آقا را نشناخت. من این را از آن احساس علاقهای متوجه شدم كه بعدها خودم در مشهد بین این دو نفر مشاهده كردم.
ما هر موقع كه مشهد میرفتیم، در رزهتل اقامت میكردیم. رز هتل، هتلی بود مخصوص خانوادههای مذهبی و متدین كه معمولاً روحانیون برای اینكه راحت باشند، آنجا را انتخاب میكردند. آقای عندلیبی، مدیر هتل، مرد متدینی بود كه افراد غیر مذهبی و هنجارشكن را راه نمیداد و جز به خانوادههای متدین و مذهبی به گروه دیگری اعتنا نمیكرد. ما به مشهد كه میرسیدیم، پدرم بهخاطر علاقهی شدیدی كه داشتند، دیدار با آقا جزء اولین برنامههایشان بود. یادم هست كه گاهی ما به منزل ایشان میرفتیم و گاهی هم ایشان در رزهتل با پدرم ملاقات میكردند. وقتی با یكدیگر ملاقات میكردند ساعتها با هم مینشستند و سخن میگفتند و گاهی متوجه گذر زمان هم نبودند. این در حالی بود كه ما در مشهد دوست و آشناهای زیادی داشتیم، اما احساس عجیبی كه استاد مطهری به ایشان داشتند، باعث میشد كه دائم سراغ ایشان را بگیرند.
من احساس میكنم كه شهید مطهری گوهری مثل آیتالله خامنهای را همانجا شناختند. این مسئله هم كه رهبر معظم انقلاب در زمینهی فقاهت، عرفان، شعر، ادب و بصیرت و روشنبینی دینی، سیاست و ... در میان روحانیت همطرازشان منحصر به فرد و ممتاز بودند و بهترین گزینه بعد از حضرت امام (ره) محسوب میشدند، شاهدی بر این مدعا است. من بر این نكته تصریح دارم كه گوهری مثل آقا را فرد دانایی مثل شهید مطهری كشف كرد و این یكی از رازهای علاقهی شدید استاد مطهری به ایشان بود. در همان اوایل انقلاب هم به اصرار شهید مطهری و طی تماس تلفنی كه ایشان داشتند، آقا از مشهد به تهران تشریف آوردند و با اصرار ایشان در شورای انقلاب قرار گرفتند. به هرحال این محبت دو طرفه بین آیتالله خامنهای و پدرم بسیار شدید بود و این چیزی بود كه خود من به خوبی آن را احساس میكردم.
پیرو علی(ع) وضعش این نیست!
بهخوبی یادم هست كه آقا مكرراً به خاطر فعالیتهایشان در مشهد از طرف ساواك و شاه مورد آزار و شكنجه بودند. آن زمانها یك سخنرانی از ایشان را در چهارراه نادری آنوقت شنیدم كه یك فراز از آن را هیچوقت فراموش نمیكنم. ایشان به مردم میگفتند: شما پیرو علی (ع) نیستید، بلكه فقط محب او هستید. پیرو علی(ع) وضعش این نیست و این حكومت را نمیپذیرد. این شرایط با اصول تشیع نمیسازد و پهلوی شایستهی این نظام نیست.
همانجا این كلام من را بسیار به فكر فرو برد. همین سخن باعث شد كه ساواك ایشان را زندانی كند. خطابههای پرمحتوا و حماسی ایشان همانموقع هم یك جمعیت بسیار زیادی را پای صحبت ایشان جمع میكرد و شكلدهندهی بسیاری از حركتهای انقلابی و مبارزاتی بر علیه رژیم ستمشاهی بود.
آقا با بقیه فرق داشتند
جنس رابطه و انسی كه پدرم با آیتالله خامنهای داشت، هم در بعد احساسی و هم در بعد علمی و فرهنگی قابل بررسی است. شهید مطهری گوهری مثل آقا را كشف كرده بود و با شمّ قوی كه ایشان داشت، احساس میكرد كه آقا یك ویژگیهای خاصی در میان روحانیون دیگر دارد. شهید مطهری انسانی نبود كه با هر كسی بهراحتی انس بگیرد. ایشان یك حس خاصی داشت كه آدمها را خیلی زود درك میكرد و میشناخت. بر همین اساس بود كه آقا را بهخوبی شناخت و یك علاقهی باطنی همراه با درك نسبت به ایشان پیدا كرد. اسناد ساواك هم از قول پدرم، با اشاره به امتیازات ویژهی آقای خامنهای تصریح میكند كه ایشان از ذخایر ما هستند و در آینده منشأ اثرات بسیاری خواهند بود.
به نظر من بین شهید مطهری و آقا یك ارتباط بسیار عمیقی وجود داشت كه تجلی شخصیتی آنها از همین جا یكسان میشود. یك بار كه با خانواده به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری خدمت آقا رفته بودیم، ایشان خطاب به خانواده سخن حكیمانهای فرمودند كه: راز ماندگاری شهید مطهری این است كه او مرد خالص، طاهر، پاك و عارفی بود. هر چه كه او نوشت، عاشقانه برای خدا نوشت و این راز نفوذ كلام او در قلبها است.
خودم را شاگرد استاد میدانم
یكی از مسائلی كه خود آقا به آن اشاره میكنند، این است كه خودشان را شاگرد استاد مطهری میدانند در حالی كه نزد ایشان درس هم نخوانده بودند. بعد در ادامه تصریح میكنند كه در واقع یكی از عناصری كه بنیه اصلی فكر اسلامی من را پایهگذاری كرده است، سخنرانیها و آثار ایشان بوده است. در اینجا باید تصریح كنم آن شاگردی كه ایشان میفرمایند، مربوط به همان آثار استاد است كه در ابتدا به آن اشاره كردم. البته این تزكیهی نفس و خلوص ایشان را هم میرساند و البته تواضع، اخلاص و شكستهنفسی ایشان را هم نباید فراموش كرد. حتی دیده شده كه بسیاری از افراد، از آثار شهید مطهری استفاده میكنند، ولی اسم استاد را هم نمیآورند، چرا كه میگویند پرستیژ علمیمان به هم میخورد.
سخنرانی همراه با تفكر
یادم میآید یك بار خدمت آقا بودیم و بحث شهید مطهری مطرح شد. ایشان فرمودند كه به خاطر دارم كه شهید مطهری میگفتند من هر وقت سخنرانی دارم، امكان ندارد كه روی سخنرانیام یكی دو ساعت فكر نكنم، ولی بر خلاف آن یكی دیگر از آقایان میگفتند كه گاهی حتی بدون فكر و تأمل و مطالعه سخنرانی میكنم. میگفتند این را خود آن فرد بارها به من گفته بودند كه من حتی مطالعهنكرده و با استفاده از فرآوردههای ذهنیام چیزی میگویم، اما شهید مطهری تصریح داشت كه من تا دو سه ساعت فكر نكنم، سخنرانی نمیكنم.
مصداق واقعی آیه قرآن
خاطرهی دیگری را خود آقا راجع به یكی از برخوردهاشان با استاد مطهری مطرح میكردند. ایشان میگفتند عدهاى از دانشجویان یكى از دانشگاهها تابلویى درست كرده بودند و این آیهی شریفهی «الذین یُبَلّغون رسالات اللَّه و یَخْشَوْنَهُ و لا یخشون احداً الاّ اللَّه» را با خط خوش نستعلیق روى آن نوشته بودند و به استاد شهید تقدیم كرده بودند. یك روز در منزل ایشان دیدم كه این تابلو را گذاشتهاند روی طاقچه. تعریف كردم از تابلو و این آیه. ایشان گفتند بله این را دانشجوها براى من فرستادند، ولی من خجالت مىكشم این را بگذارم روی طاقچه، چون شاید در آن اشارهاى به این باشد كه مىخواستند من را مصداق این آیه بدانند. ایشان تواضع مىكرد و مىگفت من مصداق این آیه نیستم، اما قطعاً ایشان مصداق این آیه بود.
آثار استاد مغفول مانده است
تأكید بر كار فكری بیشتر روی آثار استاد و همچنین استفاده از آن در حوزه و دانشگاه همیشه مورد تأكید رهبر معظم انقلاب بوده است. متأسفانه با اینكه خود آقا بسیار بر این مسئله تأكید دارند، خیلیها دلسوزی و اهتمامی از خود نشان نمیدهند. بنده در برخی كتابهای دانشگاهی و حوزوی دیدهام كه آثار شهید مطهری در حاشیه قرار گرفته، در حالی كه باید در متن قرار بگیرد. فعالیتهایی مثل همایش حكمت مطهر و ... نیز حركتهای بسیار خوب و پسندیدهای است، اما كافی نیست.
مثلاً یكی از سخنانی كه آقا فرمودند، این بود كه اگر آثار شهید مطهری ترجمه شود تحولی عظیم در غرب به وجود میآید. این سخن باید بهطور جدی مورد توجه قرار گیرد. یك آلمانی مسیحی به منزل ما آمده بود و میگفت من میخواهم رسالهی دكتریام را دربارهی استاد مطهری بنویسم. ایشان میگفت من در حال انتقال هستم و از نظر روحی به هم ریختهام و میخواهم مسلمان بشوم. آنجا تأكید داشتند كه چرا اینقدر آثار شهید مطهری كم به زبان آلمانی ترجمه شده است و از این بابت بسیار ناراحت بود. لذاست كه مسئولین و دست اندركاران فرهنگی و آموزشی كشور باید بیش از پیش به این مسئله توجه كنند.
راز شهادت استاد
بعد از شهادت پدر كه چندین بار با خانواده خدمت آقا رسیدیم، ایشان دائماً تأكید میكردند كه خلأ ایشان برای ما كاملاً محسوس است. بر این مسئله هم تصریح داشتند كه ایكاش ایشان بودند و ما میتوانستیم كارهای مؤثرتر و بیشتری انجام دهیم. در عین حال معتقد بودند كه شهادت ایشان بركات بسیاری هم داشته است. در واقع با اینكه شهادت ایشان بسیار دردناك بود، ولی باعث شد تا هم افكار و اندیشههای ایشان بیشتر شكوفا و شناخته شود و هم بسیاری از افراد كه تهمت به ایشان میزدند، برای همیشه خاموش شوند.
آقا همیشه به مادر من گوشزد میكردند كه در شهادت ایشان یك سرّی هست و شما مطمئن باشید كه بركاتی به دنبال آن بوده است. هیچ وقت فراموش نمیكنم كه دائماً مادر را دلداری میدادند كه میدانم نبود ایشان برای شما سخت است، ولی انشاءالله برای خانواده بركات میآورد و به شما درجه بدهد و عزیز باشید و عزت شما هم افزوده و افزودهتر شود. مادرم هم در اینجا چشمهایش پر از اشك میشد و میگفتند همین كه ما خدمت شما میآییم، الهام میگیریم و آرامش پیدا میكنیم. آقا به مادر میگفتند شما كجا سخنرانی دارید؟ ایشان میگفتند گاهی اوقات خانمها به منزل ما میآیند و برایشان صحبت میكنم. میفرمودند این خیلی خوب است كه چراغ منزل را روشن نگهدارید.
* پسر ارشد شهید مطهری
امتياز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:12 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 318 | لينك ثابت
» شهید مطهری و اندیشه ی ظهور؛ آیا واقعا ظهور نزدیک است؟
» ظهور، و اعتقاد به آموزهی رجعت
» اصالت اجتماع و فرد
» کار از دیدگاه شهید مطهری
» فراخوان ویژه فرهنگیا(پوستر)ن- پست ثابت
» معلمان در آموزش «اقتصاد مقاومتی» نقش مهمی می توانند ایفا کنند
» نقش فرهنگیان در تبیین اقتصاد مقاومتی(نقش معلم در فرهنگ سازي مصرف توليدات داخلي)
» محتوا تولیدی بررسی کتاب جاذبه و دافعه
» «دانلود فایلPDF کتاب جاذبه و دافعه امام علی(ع)» توضیحات کتاب «جاذبه و دافعه علی علیه السلام
» تحلیل در کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) در بخش " دوموکراسی علی (ع)
» تحقیقی در مکتوبات شهید مطهری
» انديشمندي براي هميشه مغز متفكر اسلامي(نقدی بر سیری در نهج البلاغه)
» سیری در نهج البلاغه-3
» سیری در نهج البلاغه-2
» سیری در نهج البلاغه-1
» خلاصه کتاب های شهید مطهری : جاذبه و دافعه علی علیهالسلام
» کتاب جاذبه و دافعه
» دیدگاه شخصیت هاى علمى درباره استاد مطهرى
» اخبار
» گلچین سخنان استاد مطهری (محتوا)