تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
خاطرات و گفتارهاي ديگران از استاد




برای اطلاع از بروز شدن وبلاگ ایمیل خود را وارد کنید


از این پس این افتخار را داریم در پایگاه مکتب مطهر آخرین محتوا تولیدی با موضوعاتی درباره استادجهت دانلود قرار دهیم آخرین محتوا ها جهت دانلود (کلیک کنید).یا علی امیدوارم مورد واقع قرار گیرد ++++++++++++++++++++++++++ درحال تکمیل

=======

=======

=======

=======






پخش زنده حرم





» افراد آنلاین : 0
» بازدید امروز : 1
» بازدید دیروز : 0
» هفته گذشته : 3
» ماه گذشته : 13
» سال گذشته : 456
» کل بازدید : 793
» کل مطالب : 86
» نظرات : 0
» پیج رنک : PageRank 0 out of 10

0



اگر نمره ای بالاتر از بیست بود !

در سال 1331 دانشکده الهیات دانشگاه تهران ، تصمیم گرفت تعدادی مدرس از میان طلبه ها و روحانیان به صورت حق التدریس به کار بگیرد . تعداد زیادی از طلبه ها برای امتحان ورودی ثبت انام کردند ، اما دوستان و آشنایان مرتضی هر چه به او اصرار کردند ، نپذیرفت . در آخرین روز فهمید برادرش نام او را هم نوشته است وباید در آزمون شرکت کند . سپس شرکت کرد . امتحانات هشت روز طول کشید . سوالات بسیاتر سخت بودند . اما در میان ورقه های سیصد و چها نفر داوطلب ، تنها ورقه یک نفر بود که استادان را سخت به حیرت انداخت و او کسی جز مرتضی مطهری نبود !

سرانجام نوبت امتحان شفاهی و مصاحبه حضوری با پذیرفته شدگان رسید . آن روز هر سه استاد برجسته دانشکده در اتاقشان برای ورود مرتضی مطهری لحظه شماری می کردند . وقتی که او آمد ، همه بلد شدند . استاد فلسفه پنهان نکرد و گفت:« اقای مطهری ، امتحانات کتبی تو همه ما را شگفت زده کرده است . حالا ما مشتاقیم ببینیم که در بخش شفاهی چه می کنی ! »

سپس سوألی را مطرح کرد و منتظر پاسخ ماند. سوال از کتاب منظومه ملاهادی سبزواری بود . مرتضی نخست نظر او را شرح داد و بعد از نگاه ابو علی سینا به جواب مساله پرداخت . سپس از دید ملاصدار اشکالات آنان را بیان کرد . می خواست به شرح پاسخ دیگری بپردازد که دید استاد دستش را بالا برد و گفت :« آقای مطهری ، دست نگهدار ! چه کنیم که ما بالاتر از بیتس نمره ای نداریم به تو بدهیم . ما همی نالان این بیست را به شما تقدیم می کنیم . حالا آماده ایم تا از بحث شما استفاده کنیم . لطفا ادامه بده !»

بحث حدود یک ساعت و نیم ادامه یافت . وقتی که تمام شد ، همه استادان او را تحسین کردند . استاد فلسفه سه بار پیاپی گفت : « احسنت بهره بردم !»

مرتضی به عنوان مدرس حق التدریس در دانشکده مشغول تدریس شد ، در حالی که مقام علمی او بیش از این بود و او در آن لحظه چیزی کمتر از استادان رسمی نداشت ، اما چون مدرک تحصیلی دانشگاهی نداشت ، طبق مقررات دانشگاه می توانست عنوانی بیش از این داشته باشد . وقتی جلد اول کتاب « اصول فلسفه و روش رئالیسم » به چاپ رسید ، این کتاب به عنوان مدرک تحصیلی او ارزیابی و حکم استاد ی برایش صادر شد .

بدین گونه استاد مرتضی مطهری درسال 1334 تدریس فلسفه در دانشگاه تهران را آغاز کرد و تا بیست و دو سال در دانشکده الهیات این دانشگاه مشغول تدریس شد . امروز بعضی از شاگردان او از مفاخر علمی و فرهنگی کشورند. او در سطوح مختلف این دانشکده تدریس کرد و 22 نفر رساله دکتری و 20 نفر رساله فوق لیسانس خود را زیر نظر و راهنمایی او تدوین کردند . شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر از کسانی بودند که استاد راهنمای آنان در دوره دکترا ، استاد مطهری بود .

 گواهی

درسال 1346 ، به دعوت دانشگاه تهران ، پرفسور رضا ، پرفسور ایرانی ساکن خارج از کشور به ایران آمد . به همین مناسبت از همه استادان علوم انسانی دانشگاه خواسته شده بود که در رشته خود مقاله ای بنویسند تا برای بزرگداشت مقام علمی او در کتابی منتشر شود . آقای مطهری هم مقاله ای نوشت .

مهمان که آمد ، در مراسمی همه استادان به او معرفی شدند . نوبت آقای مطهری که رسید ، رییس دانشگاه گفت : « آقای مرتضی مطهری ، دانشیار ».

پرفسور که مقاله او را خوانده بود ، با تعجب پرسید : « دانشیار ؟ ایشان که استاد همه مایند ، چرا دانشیار ؟ »

رییس درماند چه بگوید . واقعیت این بود که استاد مطهری حدود پانزده سال در بالاترین مقاطع دانشگاه مانند دکترا و فوق لیسانس تدریس می کرد ، اما ساواک اجازه نمی داد که حکم استادی او صادر شود . آقای مطهری خودش در پاسخ پرفسور رضا گفت : « چون من در قیام 15 خرداد 1342 منبر رفته ام ، ا آن زمان تحت نظرم ! »

آن روز به دستور پرفسور رضا ، استادان دانشگاه تهران نامه ای به وزیر فرهنگ نوشتند و به مقام بالای علمی و استادی مرتضی مطهری شهادت دادند . این نامه را حتی مخالفان استاد هم امضا کردند !

 حریف کم آورد !

در سال 1345 قرار بود مجلس شورای ملی در قانون مدنی بازنگری کند . این فرصت خوبی شده بود تا عده ای علیه اسلام ، تبلیغات راه بیاندازند . آنان عوام فریبی می کردند و با شگردهای روان شناسی می کوشیدند تا اسلام را در میان زنان بد جلوه دهند و داد بزنند که : « حق زنان در اسلام نادیده گرفته شده است و ...»

 پایگاه فعالیت انان بیشتر ، مجله های زنان بود . بیش تر از همه ، یکی از قاضی های دادگستری در یکی از این مجله ها داد سخن می داد و فریاد می کشید . تا اینکه در هفتم آبان آن سال ، نامه ای در آن مجله چاپ شد که در آن ، مرتضی مطهری استاد دانشگاه تهران ، اعلام آمادگی کرده بود که مایل است در این باره  مقالاتی بنویسد ، اما به این شرط که مطالب او در کنار مطالب آن قاضی چاپ شود تا خواننده هر دو را بخواند و خود قضاوت کند .

البته این نامه ، همه آن کسانی که استاد را می شناختند به تعجب انداخت . چون آن مجله ، بسیار مستهجن و بدنام بود وبه نظر آنان ، در شان یک روحانی نبود که در آن ، چیزی چاپ کند !

اما به نظر استاد چون در آن مجله ضد اسلام تبلیغ می شد ، جواب هم باید در همان جا به چاپ می رسید . چه بسا در غیر اینصورت ، خوانندگان آن به جواب مطالب دسترسی نمی یافتند و با همان ذهنیات بد می ماندند . این کار صورت گرفت . در همان شماره های آغازین ، معلوم شد که آ« قاضی حریف استاد دانشگاه تهران نیست ، اما این مباحث تا شش شماره پیش رفت و در نهایت آن قاضی سکته کرد و به جهانی دیگر شتافت . با این وجود ، استاد به مقالاتش تا سی و سه شماره ادامه داد . خوانندگان آن مجله از نوشته های او استقبال شگفت آوری کردند ، طوری که بر تعدا خوانندگان مجله افزوده شد و تعداد شمارگان آن بالا رفت .

وقتی که آن بحث تمام شد ، مدیران مجله با پاکتی که در آن حق التألیف استاد قرار داشت ، به منزلش آمدند و در خواست کردند که باز هم برای آن مجله آنان مطلب بنویسد ، اما او نه چک آنان را پذیرفت . نه دیگر با آنان همکاری کرد . گفت : « از همان اول هم من برای پول نمی نوشتم که حالا بخواهم بنویسم . ان زمان وظیفه شرعی خود می دانستم که بنویسم ، ولی حالا چنین وظیفه ای نمی دانم . »

استاد ، آن مقاله ها را در کتابی به نام « حقوق زن در اسلام » منتشر کرد .

خاطراه ای از شهید حجت الاسلام دکتر باهنر

1- ... یادم نمی رود یک کتابی را ایشان شنیده بود که این کتاب منتشر شده ، من اسم آن را نمی برم چون ترویج از یک کتاب باطل است ایشان می گفت که این کتاب را از هر کجا هست برای من پیدا کنید ، ما مامور شدیم برای اینکه بگردیم و این کتاب را پیدا کنیم . گشتیم و بالاخره یک نسخه پیدا کردیم ، آن نسخه به دست ما که رسید منحصر به فرد بود ، چهارصد صفحه کتاب بود ، من با زحمت زیادی دو سه نسخه از آن را گرفتم و یک نسخه خدمت ایشان بردم یک نسخه پیش خودم ماند .

شاید بیست روز نگذتس که ایشان فرمودند : با این کتاب چه کردی ؟   گفتم : من گذاشته ام ان شاءالله وقت کنم مطالعه کنم .  بعد دیدم این کتاب را ایشان تمامش خوانده ، فصل  به فصلش را رویش تحلیل کرده ، نقطه های ضعفش را در آورده و در حدود سیصد ، سیصد و پنجاه مورد « بر علیه اسلام » به « نام اسلام » نوشته شده بود ، یعنی کتابی که به عنوان یک بحث « تاریخ اسلامی » بود و نویسنده دقیقا میخواست بگوید : « این کتاب ، کتاب اسلامی است » ، ایشان بیش ار سیصد مورد مطلب علیه اسلام یافته بودند و این هوشیاری و این حضور همیشگی در « صحنه علمی » و « دفاع فکری » از اسلام بسیار محترم است .

2-  ... یادم نمی رود در شرایط بسیار تند و حاد انقلاب که راهپیمایی های بزرگ و تظاهرات پر شور علیه حاکمیت ظاغوتی برقرار می شد . ناگهان ایشان در گوشه ای از مجله ای ، روزنامه ای یا در تفسیر رادیوی بیگانه ای یا در مجله ای خارجی مطلبی درباره اسلام میدید که میخواست « چهره اسلام » را « مخدوش » جلوه دهد . گویی این حادثه مثل  یک « بمب» در ردون استاد « منفجر » می شد .

شب نشسته مشغول برنامه ریزی برای فردا و پس فردا می شدیم که مثلا قطعنامه راهپیمایی بزرگ « تاسوعا و عاشورا » چگونه تهیه شود . می دیدیدم استاد ناگهان فلان مجله و روزنامه خارجی و گزارش را از فلان رادیو جلوی روی ما می گذاشت و می گفت : « ببینید که در باره اسلام چه گفته اند ، اسلام را بد تفسیر می کنند و بد تعبیر میکنند ، گویی تمام اضطرابش و نگرانی اش و غمش و غصه اش این بود که چرا اسلام را واژگونه تفسیر کرده اند و چرا علیه اسلام قلم فرسایی کرده اند . یادداشت های فراوان و گزارشهای متعدد از نوع موضع گیریهای گوناگون علیه اسلام در طول تاریخ داشت و جدیدترین موضع گیریهای غلط را علیه اسلام به خوبی می دانست و آشنا بود و رویش کار می کرد و بحث می کرد .

 خاطره ای از زبان استاد فخر الدین حجازی

1-      راجع به رفتار شخصی و اخلاصش ، چیزهایی دیده ام که اکنون افسوس می خورم که ایکاش بیشتر از آن « چشمه فیاض » استفاده می بردم . او را در حال « احرام » می دیدم که میگریست و در « طواف کعبه » بی تاب بود و در برابر ضریح پیامبر « خاشعانه » و « بی وجود » می ایستاد و به روی « شنهای عرفات » تنها به نیایش می پرداخت و باز به جمع می پیوست و در جمع نیز می گریست .

       2 -      هرگز در او آثاری از « غرور علمی » نبود ، بسیار دیدم که در « نماز جماعت » به شاگردان خود « اقتدا » می کرد و گویا هنوز می بینم که در خیابان مایحتاج زندگی را زیر عبا حمل میکند .

خاطره ای از زبان شهید حجت السلام دکتر مفتح

1-      سال گذشته در آن اوج مبارزات به من می فرمود : « به خدا اگر امام و رهبر ما پیروز بشود ، هیچ پستی نمی خواهم ، هیچ مقامی نمی خواهم ، برای من همی نزندگی که الان دارم . کتابخانه ام برای من بهترین لذت است . من همین را می خواهم که بنشینم و کتاب بنویسم ، بنشینم و تحقق کنم ، بنشینم از « اسلام عزیز » دفاع کنم ، این هدف من است .

2-      در محل سابق دانشکده الهیات یکروز بعد از ظهر بود ، رفتم در اتاق ایشان ، دیدم با یک نگرانی میگوید فکری باید کرد . مکتب « مادیگری » عجیب دارد در ذهن جوانان ما رسوخ می کند . چه باید کرد ؟ متاثر بود . ناراحت بود . وقتی جمله هایی را از بعضی نوشته ها که زیر آن خط می کشید ، نشان میداد و می گفت : « ببینید این گروه ، بنام مذهب اما علیه مذهب ، علیه معارف اسلام ، علیه فکر توحیدی ، دارند کار میکنند . « به نام توحید علیه توحید » . ایم را می گفت ، والله می لرزید  و ناراحت بود .

   يكي از علمايي كه بارها كتب استاد مطهري را خوانده و تسلط عجيبي بر آثار ايشان دارد ، تعريف مي‌كند كه :

« در تهران با فردي كمونيست آشنا شدم . او مانند ديگر كمونيست‌ها هيچ دين و آييني را قبول نداشت و در يك كلام كافر بود . بين ما بحثي در گرفت . او در مقام دفاع از كمونيسم و ردّ اسلام سخن مي‌گفت و من هم كمونيسم را ردّ مي‌كردم و از اسلام دفاع مي‌كردم . هر چه بيشتر بحث مي‌كرديم ، كم‌تر نتيجه مي‌گرفتيم . وقتي از مباحثه نتيجه‌اي گرفته نشد ، بنا را بر آن گذاشتيم كه هر كدام به شهر خود برگشته و من كتاب‌هاي كمونيستي را بخوانم و او كتاب‌هاي اسلامي را ؛ البته قرار شد كه او از ميان كتب اسلامي ، آثار شهيد مطهري را بخواند . بعد از اين قرار ، من به شهر خود برگشتم و او هم به  ديار خويش . در اين مدت براي هم نامه مي‌نوشتيم . او كه خدا را قبول نداشت ، در ابتداي نامه‌هايش هيچ نام و نشاني از خدا پيدا نبود . روزي به من گفتند نامه داريد . نامه را گرفتم . به آدرس روي پاكت نگاه كردم . نامه از طرف دوست كمونيستم بود . كنار پاكت را پاره كرده ، نامه را بيرون كشيدم . اولين چيزي كه چشمم را خيره كرد ، جمله‌اي بود كه در ابتداي نامه نوشته بود . با ديدن اين جمله ، هم تعجب كرده بودم و هم نمي‌دانستم از خوشحالي چه كار كنم . باورش برايم مشكل مي‌آمد . او در ابتداي نامه‌اش نوشته بود : « بسم الله الرحمن الرحيم » . آري او با خواندن كتب استاد مطهري به حقانيت دين اسلام پي برده و مسلمان شده  بود . »

 وعده دیدار

نیمه های شب بود که خانم با صدای پای استاد از خواب بیدار شد . دید او در اتاق راه می رود ، پاهایش را محکم به زمین می کوبد و مدام زیر لب تکبیر می گوید . پرسید : « آقا ، اتفاقی افتاده است ؟ »

گفت : « خانم ، خواب دیده ام » .

و تعریف کرد : « الان خواب دیدم که من و آقای خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم . ناگهان متوجه شدم حضرت رسول (ص) به سرعت به من نزدیک می شود . همین طور که آن حضرت به من نزدیک می شد ، برای اینکه به آقای خمینی بی احترامی نکرده باشم ، خودم را کنار کشیدم و به آقای خمینی اشاره کردم و گفتم : « یا رسول الله ، آقا از اولاد شماست . »

پیامبر به آقا نزدیک شد و با او روبوسی کرد و بعد به من نزدیک شد و روبوسی کرد . بعد لب هایش را روی لب هایم گذاشت و دیگر بر نداشت . من از شدت شعف از خواب پریدم ! »

آن گاه به لب هایش اشاره کرد و گفت : « خانم هنوز هم داغی لب های پیامبر را روی لب هایم حس می کنم . » 

خانم گویی که حیرت کرده است ، چیزی نتواسنت بگوید . بعد از لحظاتی ، استاد سکوت را شکست و گفت : « من مطمئنم که بزودی اتفاق مهمی برایم رخ می دهد . »

 ناگهان ترس ناشناخته ای به جان خانم افتاد و هراسان گفت : « ان شاء الله خیر است . خوش به حالت آقای مطهری ! تعبیر این خواب این است که رسول الله گفته هایت را تایید کرده است ! »

در آن دل شب که استاد و همسرش درباره خوابش صحبت می کردند ، در محله دیگری ، چراغی روشن بود و جوانی به کشتن استاد فکر می کرد . در جلسه گروه فرقان  گفته شده بود که تصمیم دارند یکی از روحانیون را ترور کنند . او بی درنگ گفته بود : « من این ماموریت را انجام می دهم . » بعد که فهمیده بود ، محکوم به اعدام مرتضی مطهری نان دارد ، پرسیده بود : « گناهش چیست ؟ »

رهبر گروه برایش خیلی چیزها گفته بود ، اما آنچه حالا در ذهنش مانده بود و می شد به بهانه آن زندگی کسی را گرفت ، این چند جمله بود : « مطهری یک عنصر طاغوتی است . چرا ؟ برای این که با رژیم شاه همکاری داشته و استاد دانشگاه بود است . جرم دیگر مرتضی مطهری این است که او آخوند است . آن هم آخوندی که در رأس شواری انقلاب قرار گرفته است تا نگذارد اسلام انقلابی اجرا شود . »

او تا به یادداشت ، در خانه شان از روحانی ها بد شنیده بود و حالا فکر می کرد که اگر یک رهبر روحانی را از سر راه بردارد ، خدمت بزرگی به خلق کرده است ! البته محمد علی بصیری هنگامی نادرست بودن این اطلاعات را فهمید که کار از کار گذشته بود و او قلبی را از کار انداخته بود که به عشق نجات انسان ها می تپید ! 

 



برچسب ها : ,

امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در يکشنبه 4 / 12ساعت 11:31 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 300 | لينك ثابت |

» شهید مطهری و اندیشه ی ظهور؛ آیا واقعا ظهور نزدیک است؟
» ظهور، و اعتقاد به آموزه‌ی رجعت
» اصالت اجتماع و فرد
» کار از دیدگاه شهید مطهری
» فراخوان ویژه فرهنگیا(پوستر)ن- پست ثابت
» معلمان در آموزش «اقتصاد مقاومتی» نقش مهمی می توانند ایفا کنند
» نقش فرهنگیان در تبیین اقتصاد مقاومتی(نقش معلم در فرهنگ سازي مصرف توليدات داخلي)
» محتوا تولیدی بررسی کتاب جاذبه و دافعه
» «دانلود فایلPDF کتاب جاذبه و دافعه امام علی(ع)» توضیحات کتاب «جاذبه و دافعه علی علیه السلام
» تحلیل در کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) در بخش " دوموکراسی علی (ع)
» تحقیقی در مکتوبات شهید مطهری
» انديشمندي براي هميشه مغز متفكر اسلامي(نقدی بر سیری در نهج البلاغه)
» سیری در نهج البلاغه-3
» سیری در نهج البلاغه-2
» سیری در نهج البلاغه-1
» خلاصه کتاب های شهید مطهری : جاذبه و دافعه علی علیه‏السلام
» کتاب جاذبه و دافعه
» دیدگاه شخصیت هاى علمى درباره استاد مطهرى
» اخبار
» گلچین سخنان استاد مطهری (محتوا)




حضرت امام خامنه ای امروز جوانان ما، دانشجویان ما، معلمان ما، کارگران ما، اگر می خواهند در زمینه افکار اسلامی عمق پیدا کنند و پاسخ سؤالات خود را پیدا نمایند، باید به کتابهای شهید مطهری مراجعه کنند.. این وبلاگ با هدف ترویج و گسترش فرهنگ و تفکر علامه شهید مرتضی مطهری راه اندازی شده است . استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است . ------ این پایگاه در راستا ترویج فرنگ آشنایی بیشتر با استاد مطهری احداث شده با ما در ارتباط باشید azmoonha@mailfa.org ====================== این پایگاه در ستاد ساماندهی بثبت رسیده است ======================


دعای عظم البلا ذکر روزهای هفته
ذکر کاشف الکرب









نظرتان راجعبه وب مکتب مطهر چیست؟






RSS

POWERED BY
blogtez.com

 جشنواره وبلاگ های برتر