تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
پاسخ شهيد مطهری به پرسش «چرا امام رضا(ع) ولايت‌عهدی مأمون را قبول كرد؟»




برای اطلاع از بروز شدن وبلاگ ایمیل خود را وارد کنید


از این پس این افتخار را داریم در پایگاه مکتب مطهر آخرین محتوا تولیدی با موضوعاتی درباره استادجهت دانلود قرار دهیم آخرین محتوا ها جهت دانلود (کلیک کنید).یا علی امیدوارم مورد واقع قرار گیرد ++++++++++++++++++++++++++ درحال تکمیل

=======

=======

=======

=======






پخش زنده حرم





» افراد آنلاین : 0
» بازدید امروز : 1
» بازدید دیروز : 0
» هفته گذشته : 3
» ماه گذشته : 13
» سال گذشته : 456
» کل بازدید : 793
» کل مطالب : 86
» نظرات : 0
» پیج رنک : PageRank 0 out of 10

0





 با تمام تفسيرهايی كه از واقعه ولايت‌عهدی امام رضا(ع) شده است، شهيد مطهری با ديدگاهی باز و موشكافانه اين مسئله را در يكی از سخنرانی‌های خود مطرح كرده و به دقت آن را مورد بررسی قرار داده است.

مسئله ولايت‌عهدی امام رضا(ع) محل چالش بسياری از محققان و پژوهشگران دينی است. تا حدی كه برای بعضی اين شبهه به وجود آمده كه قبول ولايتعهدی از جانب امام رضا برخلاف سنت ائمه پيشين درباره پذيرش خلافت جائر بوده است اما تاريخ ثابت كرده است كه مامون با تظاهر به تشيع، در صدد رفع مشكلاتی بود كه از ناحيه علويون، از آغاز خلافت، بر سر راهش قرار گرفته بود او در اين مبارزه، گام به گام حركت كرد و آخرين مرحله، تحميل «ولايت‌عهدی» به امام رضا(ع) بود.

با اين حال بر كسی پوشيده نيست كه امام رضا(ع) ولايت‌عهدی را پذيرفت در حالی كه می دانست به قيمت جانش تمام خواهد شد، ولی اگر نمی پذيرفت علاوه بر جان خودش جان شيعيان نيز به خطر می افتاد. در آن روزگار كه تفكرات و فلسفه‌های الحادی و ضد دينی رواج كامل داشت، اگر امام اقدامی می كرد كه جانش را از دست می داد؛ شيعيان به انحراف كشيده می‌شدند. علاوه بر اين امام با قبول ولايت‌عهدی عملا از بنی عباس اعتراف گرفت كه علويين حق حكومت دارند بلكه از بنی‌عباس هم برترند و غصب حق كسی، دليل حق نداشتن او نيست.

با تمام تفسيرهايی كه از اين واقعه شده است، شهيد مطهری با ديدگاهی باز و موشكافانه مسئله ولايت‌عهدی امام رضا(ع) را در يكی از سخنرانی‌های خود مطرح كرده و به دقت آن را مورد بررسی قرار داده است.

شهيد مطهری در ابتدا با اشاره به اينكه جرجى زيدان در جلد چهارم تاريخ تمدن [در مورد خلافت امام رضا(ع)] يك مطلب را اعتراف مى‏كند كه بنى العباس سياست خود را مكتوم نگاه می‌داشتند حتى از نزديكترين افراد خود و لهذا اسرار سياست اينها مكتوم مانده است، می‌گويد: «مثلًا هنوز روشن نيست كه جريان ولايت‌عهدی حضرت رضا(ع) براى چه بوده است؟ اين جريان از نظر دستگاه خلافت فوق‌العاده مخفى نگاه داشته شده است.»

استاد مطهری در ادامه با تأكيد بر اين كه اسرار اين ماجرا آن‏طور كه بايد مخفى بماند، مخفى نمی‌ماند. می‌گويد: «از نظر ما كه شيعه هستيم اسرار اين قضيه تا حدود زيادى روشن است. در اخبار و روايات ما ـ يعنى در نقل‌هاى تاريخى كه از طريق علماى شيعه رسيده است نه رواياتى كه بگوييم از ائمه نقل شده است ـ مثل آنچه كه شيخ مفيد در كتاب ارشاد نقل كرده و آنچه از او بيشتر شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا نقل كرده است، مخصوصاً در عيون اخبار الرضا نكات بسيار زيادى از مسئله ولايت‌عهدی حضرت رضا(ع) هست، و من قبل از اين كه به اين تاريخ‌هاى شيعى استناد كرده باشم، در درجه اول كتابى از مدارك اهل تسنن را مدرك قرار می‌دهم و آن، كتاب مقاتل الطالبیّين ابوالفرج اصفهانى است.»

شهيد مطهری با اشاره به اين فرض كه مأمون هيچگاه قصدش از واگذاری ولايت‌عهدی به امام رضا(ع) تعيين جانشين نبوده، فرض ديگری را مطرح می‌كند و در ادامه می‌گويد: «فرض ديگر ـ كه اين فرض خيلى بعيد نيست چون امثال شيخ مفيد و شيخ صدوق آن را قبول كرده‏‌اند ـ اين است كه مأمون در ابتداى امر صميميت داشت ولى بعد پشيمان شد. در تاريخ هست ـ همين ابوالفرج هم نقل مى‏كند، و شيخ صدوق مفصلترش را نقل مى‏كند، شيخ مفيد هم نقل می‌كند ـ كه مأمون وقتى كه خودش اين پيشنهاد را كرد گفت: زمانى برادرم امين مرا احضار كرد (امين خليفه بود و مأمون با اينكه قسمتى از مُلك به او واگذار شده بود وليعهد هم بود) من نرفتم و بعد لشكرى فرستاد كه مرا دست بسته ببرند. از طرف ديگر در نواحى خراسان قيامهایى شده بود و من لشكر فرستادم، در آنجا شكست خوردند، در كجا چنين شد و شكست خورديم، و بعد ديدم روحيه سران سپاه من هم بسيار ضعيف است؛ براى من ديگر تقريباً جريان قطعى بود كه قدرت مقاومت با برادرم را ندارم و مرا خواهند گرفت، كَت بسته تحويل او خواهند داد و سرنوشت بسيار شومى خواهم داشت. روزى بين خود و خداى خود توبه كردم- به آن كسى كه با او صحبت می‌كند اتاقى را نشان مى‏دهد و مى‏گويد- در همين اتاق دستور دادم كه آب آوردند، اولًا بدن خودم را شستشو دادم، تطهير كردم (نمى‏دانم كنايه از غسل كردن است يا همان شستشوى ظاهرى)، سپس دستور دادم لباس‌هاى پاكيزه سفيد آوردند و در همين جا آنچه از قرآن حفظ بودم خواندم و چهار ركعت نماز بجا آوردم و بين خود و خداى خود عهد كردم (نذر كردم) كه اگر خداوند مرا حفظ و نگهدارى كند و بر برادرم پيروز گرداند، خلافت را به كسانى بدهم كه حق آنهاست؛ و اين كار را با كمال خلوص قلب كردم. از آن به بعد احساس كردم كه گشايشى در كار من حاصل شد. بعد از آن در هيچ جبهه‏‌اى شكست نخوردم. در جبهه سيستان افرادى را فرستاده بودم، خبر پيروزى آنها آمد. بعد طاهربن الحسين را فرستادم براى برادرم، او هم پيروز شد، مرتب پيروزى و پيروزى، و من چون از خدا اين استجابت دعا را ديدم می‌خواهم به نذرى كه كردم و به عهدى كه كردم وفا كنم.»

و در ادامه تأكيد می كند: «شيخ صدوق و ديگران قبول كرده‏‌اند، می‌گويند قضيه همين است، انگيزه مأمون فقط همين عهد و نذرى بود كه در ابتدا با خدا كرده بود. اين يك احتمال.»

اما شهيد مطهری در پی تحقيقات خود به احتمال ديگری هم رسيده است. او در ادامه سخنرانی‌اش می گويد: «احتمال ديگر اين است كه اساساً مأمون در اين قضيه اختيارى نداشته، ابتكار از مأمون نبوده، ابتكار از فضل بن سهل ذوالرياستين وزير مأمون بوده است‏ كه آمد به مأمون گفت: پدران تو با آل على بد رفتار كردند، چنين كردند چنان كردند، حالا سزاوار است كه تو افضل آل على را كه امروز على بن موسى الرضا(ع) است بياورى و ولايت‌عهدی را به او واگذار كنى، و مأمون قلباً حاضر نبود اما چون فضل اين را خواسته بود چاره‌‏اى نديد.»

شهيد مطهری در ادامه احتمال‌های ديگری را هم مطرح می‌كند كه از جمله آنها جلب نظر ايرانيان‏، فرونشاندن قيام‌هاى علويان‏ و خلع سلاح كردن حضرت رضا(ع) برای توقف انتقادهای مكرر به دستگاه خلافت، است.

با اين حال استاد مطهری مسلمات تاريخ را هم مورد واكاوی قرار داده و می‌گويد: «يكى از مسلّمات تاريخ اين است كه آوردن حضرت رضا از مدينه به مرو، با مشورت امام و با جلب نظر قبلى امام نبوده است. يك نفر ننوشته كه قبلًا در مدينه مكاتبه يا مذاكره‏اى با امام شده بود كه شما را براى چه موضوعى می‌خواهيم و بعد هم امام به خاطر همان دعوتى كه از او شده بود و براى همين موضوع معين حركت كرد و آمد. مأمون امام را احضار كرد بدون اينكه اصلًا موضوع روشن باشد. در مرو براى اولين بار موضوع را با امام در ميان گذاشت. نه تنها امام را، عده زيادى از آل ابى طالب را دستور داد از مدينه، تحت نظر و بدون اختيار خودشان حركت دادند [و به مرو] آوردند. حتى مسيرى كه براى حضرت رضا انتخاب كرد يك مسير مشخصى بود كه حضرت از مراكز شيعه نشين عبور نكند، زيرا از خودشان مى‏ترسيدند. دستور داد كه حضرت را از طريق كوفه نياورند، از طريق بصره و خوزستان و فارس بياورند به نيشابور. خط سير را مشخص كرده بود. كسانى هم كه مأمور اين كار بودند از افرادى بودند كه فوق العاده با حضرت رضا كينه و عداوت داشتند»

استاد در ادامه به موضوع امتناع حضرت رضا(ع) هم اشاره می كند: «گذشته از اين مسأله كه اين موضوع در مدينه با حضرت در ميان گذاشته نشد، در مرو كه در ميان گذاشته شد حضرت شديداً ابا كرد. همين ابوالفرج در مقاتل الطالبیّين نوشته است كه مأمون، فضل بن سهل و حسن بن سهل را فرستاد نزد حضرت رضا و [ايندو موضوع را مطرح كردند.] حضرت امتناع كرد و قبول نمی‌كرد. آخرش گفتند: چه می‌گویى؟! اين قضيه اختيارى نيست، ما مأموريت داريم كه اگر امتناع كنى همين جا گردنت را بزنيم. (علماى شيعه مكرر اين را نقل كرده‏اند.) بعد می‌گويد: باز هم حضرت قبول نكرد. اينها رفتند نزد مأمون. بار ديگر خود مأمون با حضرت مذاكره كرد و باز تهديد به قتل كرد.»

شهيد مطهری يكی ديگر از مسلمات تاريخ را هم تشريح می كند و می گويد: «يكى ديگر از مسلّمات تاريخ اين است كه حضرت رضا شرط كرد و اين شرط را هم قبولاند كه من به اين شكل قبول می‌كنم كه در هيچ كارى مداخله نكنم و مسؤوليت هيچ كارى را نپذيرم. درواقع می‌خواست مسؤوليت كارهاى مأمون را نپذيرد و به قول امروزی‌ها ژست مخالفت را و اينكه ما و اينها به هم نمی‌چسبيم و نمی‌توانيم همكارى كنيم حفظ كند و حفظ هم كرد.»

او با تاكيد بر اين كه امام بعد از قبول ولايتعهدی مخالفت های مكرر خود را با مامون در رفتار و گفتار نشان می دهد، می گويد: «مسأله ديگر كه اين هم باز از مسلّمات تاريخ است، هم سنی‌ها نقل كرده‏‌اند و هم شيعه‏‌ها، هم ابوالفرج نقل می‌كند و هم در كتاب‌هاى ما نقل شده است، طرز رفتار حضرت است بعد از مسأله ولايتعهدى. مخصوصاً خطابه‌‏اى كه حضرت در مجلس مأمون در همان جلسه ولايتعهدى می‌خواند عجيب جالب است. به نظر من حضرت با همين خطبه يك سطر و نيمى ـ كه همه آن را نقل كرده‌‏اند ـ وضع خودش را روشن كرد. خطبه‌‏اى می‌خواند، در آن خطبه نه اسمى از مأمون می‌برد و نه كوچكترين تشكرى از او می‌كند. قاعده‌‏اش اين است كه اسمى از او ببرد و لااقل يك تشكرى بكند.»

شهيد مطهری در طی دو جلسه سخنرانی خود فرضيه ها و مسائل را مورد تحليل قرار می دهد و ناگفته های بسياری از تاريخ خلافت عباسيان بيان می كند. اما در بخش مهمی از سخنرانی خود به استدلال حضرت رضا(ع) اشاره می كند كه در پاسخ به انتقاد بعضی طرفداران بيان كرده است. شهيد مطهری در بخش ديگری از سخنرانی اش می گويد: «برخى به حضرت رضا(ع) اعتراض كردند كه چرا همين مقدار اسم تو آمد جزء اين‌ها؟

فرمود: آيا پيغمبران شأنشان بالاتر است يا اوصياء پيغمبران؟ گفتند: پيغمبران.

فرمود: يك پادشاه مشرك بدتر است يا يك پادشاه مسلمان فاسق؟ گفتند: پادشاه مشرك.

فرمود: آن كسى كه همكارى را با تقاضا بكند بالاتر است يا كسى كه به زور به او تحميل كنند؟ گفتند: آن كسى كه با تقاضا بكند. فرمود: يوسف صدّيق پيغمبر است، عزيز مصر كافر و مشرك بود، و يوسف خودش تقاضا كرد كه: اجْعَلْنى عَلى‏ خَزائِنِ الْارْضِ انّى حَفيظٌ عَليمٌ‏ (يوسف/ 55)؛ چون می‌خواست پستى را اشغال كند كه از آن پست حسن استفاده كند. تازه عزيز مصر كافر بود، مأمون مسلمان فاسقى است؛ يوسف پيغمبر بود، من وصىّ پيغمبر هستم؛ او پيشنهاد كرد و مرا مجبور كردند. صرف اين قضيه كه نمی‌شود مورد ايراد واقع شود.» و در ادامه می گويد: «حال، حضرت موسى بن جعفرى كه صفوان جمّال را كه صرفاً همكارى می‌كند و وجودش فقط به نفع آنهاست شديد منع می‌كند و می‌فرمايد: چرا تو شترهايت را به هارون اجاره می‌دهى، علىّ بن يقطين را كه محرمانه با او سَر و سرّى دارد و شيعه است و تشيع خودش را كتمان می‌كند تشويق می‌نمايد كه حتما در اين دستگاه باش، ولى كتمان كن و كسى نفهمد كه تو شيعه هستى؛ وضو را مطابق وضوى آنها بگير، نماز را مطابق نماز آنها بخوان؛ تشيع خودت را به اشدّ مراتب مخفى كن، اما در دستگاه آنها باش كه بتوانى كار بكنى.»

استدلال شهيد مطهری در مورد اين روايت جالب است. او تصريح می كند: «اين همان چيزى است كه همه منطق‌ها اجازه می‌دهد. هر آدم با مسلكى به افراد خودش اجازه می‌دهد كه با حفظ مسلك خود و به شرط اينكه هدف، كار براى مسلك خود باشد نه براى طرف، [وارد دستگاه دشمن شوند] يعنى آن دستگاه را استخدام كنند براى هدف خودشان، نه دستگاه، آنها را استخدام كرده باشد براى هدف خود. شكلش فرق می‌كند؛ يكى جزء دستگاه است، نيروى او صرف منافع دستگاه می‌شود، و يكى جزءِ دستگاه است، نيروى دستگاه را در جهت مصالح و منافع آن هدف و ايده‏اى كه خودش دارد استخدام می‌كند.»

و در ادامه می گويد: «به نظر من اگر كسى بگويد اين مقدار هم نبايد باشد، اين يك تعصب و يك جمود بى جهت است. همه ائمه اين‏جور بودند كه از يك طرف، شديد همكارى با دستگاه خلفاى بنى اميه و بنى العباس را نهى می‌كردند و هر كسى كه عذر می‌آورد كه آقا بالاخره ما نكنيم كس ديگر می‌كند، می‌گفتند همه نكنند، اين كه عذر نشد، وقتى هيچ كس نكند كار آنها فلج می‌شود؛ و از طرف ديگر افرادى را كه آنچنان مسلكى بودند كه وقتى در دستگاه خلفاى اموى يا عباسى بودند در واقع دستگاه را براى هدف خودشان استخدام می‌كردند تشويق می‌كردند چه تشويقى! مثل همين «علىّ بن يقطين» يا «اسماعيل بن بزيع»؛ و رواياتى كه ما در مدح و ستايش چنين كسانى داريم حيرت‌‏آور است، يعنى اينها را در رديف اولياء اللَّه درجه اول معرفى كرده‌‏اند. رواياتش را شيخ انصارى در مكاسب در مسأله «ولايت جائر» نقل كرده است.»

منبع:

كتاب سيری در سيره ائمه اطهار، ص 213-171.



برچسب ها : ,

امتياز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
نوشته شده در پنجشنبه 17 / 11ساعت 22:59 توسط سید حسین علی,سید امین , | تعداد بازديد : 382 | لينك ثابت |

» شهید مطهری و اندیشه ی ظهور؛ آیا واقعا ظهور نزدیک است؟
» ظهور، و اعتقاد به آموزه‌ی رجعت
» اصالت اجتماع و فرد
» کار از دیدگاه شهید مطهری
» فراخوان ویژه فرهنگیا(پوستر)ن- پست ثابت
» معلمان در آموزش «اقتصاد مقاومتی» نقش مهمی می توانند ایفا کنند
» نقش فرهنگیان در تبیین اقتصاد مقاومتی(نقش معلم در فرهنگ سازي مصرف توليدات داخلي)
» محتوا تولیدی بررسی کتاب جاذبه و دافعه
» «دانلود فایلPDF کتاب جاذبه و دافعه امام علی(ع)» توضیحات کتاب «جاذبه و دافعه علی علیه السلام
» تحلیل در کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) در بخش " دوموکراسی علی (ع)
» تحقیقی در مکتوبات شهید مطهری
» انديشمندي براي هميشه مغز متفكر اسلامي(نقدی بر سیری در نهج البلاغه)
» سیری در نهج البلاغه-3
» سیری در نهج البلاغه-2
» سیری در نهج البلاغه-1
» خلاصه کتاب های شهید مطهری : جاذبه و دافعه علی علیه‏السلام
» کتاب جاذبه و دافعه
» دیدگاه شخصیت هاى علمى درباره استاد مطهرى
» اخبار
» گلچین سخنان استاد مطهری (محتوا)




حضرت امام خامنه ای امروز جوانان ما، دانشجویان ما، معلمان ما، کارگران ما، اگر می خواهند در زمینه افکار اسلامی عمق پیدا کنند و پاسخ سؤالات خود را پیدا نمایند، باید به کتابهای شهید مطهری مراجعه کنند.. این وبلاگ با هدف ترویج و گسترش فرهنگ و تفکر علامه شهید مرتضی مطهری راه اندازی شده است . استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است . ------ این پایگاه در راستا ترویج فرنگ آشنایی بیشتر با استاد مطهری احداث شده با ما در ارتباط باشید azmoonha@mailfa.org ====================== این پایگاه در ستاد ساماندهی بثبت رسیده است ======================


دعای عظم البلا ذکر روزهای هفته
ذکر کاشف الکرب









نظرتان راجعبه وب مکتب مطهر چیست؟






RSS

POWERED BY
blogtez.com

 جشنواره وبلاگ های برتر